به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
شماره تماس پشتیبانی
02187700778

همین الان کلیک کن و بیا سایت جدید

زمان باقی مانده:
همین الان کلیک کنید
همین الان کلیک کنید

درد مشترک - قسمت اول

نیاز به پشتیبانی دارید
پشتیبانی از طریق تلگرام
یا
تماس با شماره:
02187700778
درباره این برنامه

? درد مشترک زنان و دختران ایرانی

قسمت اول: مشکلات و دردهای زنان و دختران ایرانی

در این ویدئو در رابطه ی اینکه چرا هر روز در ارتباطاتتان دچار ضعف بیشتر می شوید، صحبت میکنم.
❌ خیانت کرده؟
❌ خانوادش عزیزه؟
❌ وسط راه تنهات گذاشته؟
❌ بلاتکلیفی؟
❌ بریدی؟
❌ نمیتونی تصمیم بگیری برای انتخاب؟

در این ویدئو (قسمت اول) می خواهم اگر تجربه مشابهی همچون ضعیف شدن ارتباط تون دارید در همین ویدئو برایمان درج کنید و تجربیاتتون رو برام بنویسید.

?در ویدئوی بعدی نسبت به راهکارهایی برای رفع این مشکلات و نگرانی ها برایتان صحبت می کنم.

میخواهم به رایگان مشترک شوم!
رایگان
برای دیدن این برنامه آموزشی روی دکمه بالا کلیک کنید.

ثبت نظر و یا سوال

1398/2/24 18:09  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام سرکار استاد نصری عزیزم
سپاس از ویدئوهای بسیار دقیق و موثر سرکار عالی. سلامتی شما را آرزو دارم.
هشت سالی است با مردی ازدواج کردم. حدود یک سال که مکرر از من خواستگاری کرد، بالاخره رضایت دادم. هر دوی ما از همسر قبلی خود فرزند داریم. هر دو با موقعیت اجتماعی عالی و بنابه شرایط بچه ها هر کدام در منزلی جدا با فرزندانمان زندگی می کنیم. شوهرم ده سالی از من بزرگتر هستند. از اول مشکل شدید پروستات داشتند متاسفانه به من نگفته بودند. اما چون مهربانی می کردند و چاره ای هم نداشتم چون در شناسنامه ام ثبت شده بود، پذیرفتم. چند سال اول خیلی با هم خوب بودیم. البته در این مدت همه اش گذشت می کردم. در هزینه زندگی هم کمکم نبودند. یکی دو سالی است علاقه ایشان به دلیل بیماری پروستات به زن کم شده و اخیرا بسیار کم شده است. ضمن ان که عاشق زن بیسواد و مردۀ خود بودند. بسیار تحت تاثیر فرزندانشان که همه همگی بالای 22 سال سن دارند هستند. برای انها جان می دهند و منم حرفی ندارم. اخیرا سعی دارند با خانواده شان ارتباط نداشته باشم. حرفهای دلسرد کننده ای می زنند و مشکل خود را به من نسبت می دهند و هنوز هم بیماری خود را انکار دارند، با این که از نظر جسمی اصلا مسألۀ مردانگی ندارند. علاوه بر زدن سخنان دلسرد کننده، غالبا قهر هستند. با این رفتار ایشان چه کنم؟ چون آبرویم گرو است.
از لطف شما نهایت سپاس را دارم.
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/28 17:42  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
در صورتی که همسر شما به خانواده ی خودش وابستگی زیادی داره می تونید از راهعکارهای زیر برای کاهش این وابستگی کمک بگیرید.همسرتون رو متوجه این موضوع کنید که دخالت های خانواده اش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده .با احترام و به آرومی با ایشون صحبت کنید ، شما یک زوج هستید پس ایشون رو متقاعد کنید بهش بگید که قطعا فرزندانشون مشاوران خوبی هستن و صلاح ایشون رو میخوان و میتونن از اونها راهنمایی بگیرن اما در نهایت باید با هم فکری هم تصمیم نهایی بگیرید.موقعه ی گفت و گو با همسرتون پیش داوری نکنید به مواردی که پیش اومده و باعث مساله شده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید .مثال بزنید که مثلا دخالت و نظر اطرافیان چه نتایج تلهی براتون رقم زده و اگر این دخالت ها نبود این مشکلات پیش نمی آمد.متهمش نکنید و فقط تبعات این دخالت ها رو بیان کنید .با ایشون ارتباط صمیمی تری داشته باشید تا ایشون هم شما رو محرم خودشون بدونن و احساس نزدیکی بیشتری با بکند و حرف هاش رو به شما بزنه! ضمن اینکه شما از ابتدا از شرایط زندگی همدیگر اطلاع داشتین و می دانستید که دارید یک زندگی چند نفره را شروع می کنید و قطعا شرایط و چالش های زندگی چندنفره با شرایط زندگی دونفره خیلی متفاوت است و طبیعتا مسائلی که ممکن است پیش بیاید هم متفاوت است.موفق باشید
1398/2/24 17:54  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
من یک زن 38 ساله هستم فوق لیسانس .که در 30 سالگی ازدواج کردم موقع ازدواج فقط عشق می خواستم به هیچ چیز دیگه دقت نکردم کاملا سنتی ازدواج کردم ولی بعد فهمیدم عشقی وجود نداره همش حوس بازیه . به وضوح می گه تو گاو صندوق منی. نشسته تا ارث پدرمو ببره. آخه خانواده خودش تشکیل شده از یک پدر معتاد بدون هیچ چیز . با من مثل هرزه ها رفتار می کنه. به زور وادارم کرد بچه دار بشم. بچم 3 سالشه. فقط غصه می خورم
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 15:35  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
بچه دار شدن مثل ازدواجه یعنی تفاهم و توافق رو بایستی داشته باشه بچه با حضور خودش در زندگی خیلی از مسائل رو اضافه میکنه و اگر آمادگی پذیرش این مشکلات و حل کردن اونها رو نداشته باشید شاید خود حضور بچه مشکل زا باشه خب وقتی میخوایم بچه دار بشیم بایستی در همه ی ابعاد با همدیگر همفکری و مشورت داشته باشیم فقط این نیست که من بچه بخواهم و شمای مادر بچه بیارید و من بخورم و بخوابم شما بچه رو بزرگ کنید البته به نظر نمی رسه شما هم مخالف بوده باشین و بیشتر شاید بخاطر حرف هایی که از ایشون بخاطر ارث شنیدید ناراحت شده باشید.خیلی از مسائل در زندگی مشترک وجود داره که نیاز به تعامل دو طرفه داره و برای هر دو نفر هست اینکه ایشون برای بیان این مساله از چه لحنی استفاده کردن که باعث رنجش شما و این برداشت منفی شده چیزی بیان نکردید ولی اینکه بخواهید بخاطر این اختلاف ها و تنش ها به خانواده ی ایشان توهین کنید و آن ها را زیر سوال ببرید اصلا شایسته نیست!!!!شما از ابتدا هم می دانستید که با فرزند چه خانواده ای دارید ازدواج می کنید و وارد چه خانواده ای با چه طبقه ی اجتماعی می شوید. ارثی که از طرف خانواده ی شما بدستتون برسه طبیعتا متعلق به خودِ شماست اما در نظر داشته باشید که شوهر شما شخص اول زندگی شماست و نباید بخاطر این مساله با ایشان درگیر شوید در عوض می توانید با گفت و گوی سالم حرفتون رو بیان کنید و اعلام کنید که از اینکه حرفهای ایشون باعث ایجاد این حس در وجود شما می شود ناراحت هستین و در صورتی که در رفتار و صحبت هاشون تجدید نظر نکنند چه عواقب و تاثیرات بدی می تواند در رابطه و زندگی مشترک شما داشته باشد.شاد باشید
1398/2/24 17:40  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام عزیزم .جانا سخن از زبان ما می گویی?درد مشترک چه اسم زیبنده ای.خوشبختانه بعد از گذر 25سااال زندگی مشترک ،تازه فهمیدم چه مارمولکی در کنارم زندگی کرده.اختلاف سن و اجبار خانواده ،جوانیم رو ب فنا داد،ملی و راه های نرفته ،دقیقا منم.به نظر من راهی نمونده که امتحان نکرده باشم .با وجود یک فرزند دانشجو،راهی دادگاه و مراحل درخواست مهریه شدم،هنوز ب پایان خیلی مونده اما خوشحالم ک بلاخره انقلاب در درونم شعله ور شد و تونستم خودتو بشناسم ،با اینکه خیلی افسرده شدم ،یائسگی زود رس و هزار درد بی درمون ،تشنه محبتم ،نیاز جسمی و .....اما میدونم بعد این به هیچ مردی نمیتونم اعتماد کنم .متاسفانه فرزندم هم چیزی شبیه من هست .ساعتها برای اینکه اون آقا رو نبینیم و از توهینهاش دور باشیم ،تو اتاق میمونیم .لطفا به رسالتتون ادامه بدین شاید فردی نجات پیدا کرد .ممنون
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 11:02  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
ممنون از همراهی و توجهتون
آرزو می کنیم آرامش به زدگیتون برگرده و بهترین ها براتون رقم بخوره??
شاد باشید
1398/2/24 17:38  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام
من 14 ساله با آقایی در ارتباطم همیشه به من می‌گفت نمیتونیم ازدواج کنیم و دلیل قانع کننده ای هم نداشت تا یکی دو سال اخیر که تمایل به ازدواج نشون میداد با من اما بازم بهانه های مختلف میاره الان به من گفته تا مرداد صبر کنم اما من طبق محکی که زدم احساس میکنم مرداد هم کاری از پیش نمیره. من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 14:45  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
وقتی کسی می گوید قصد ندارد ازدواج کند یا می گوید از ازدواج می ترسم دو حالت دارد یا واقعا هدفش رشد و پیشرفت است و آمادگی ازدواج را در خودش نمی بیند و حداقل فعلا مطمعن است که تصمیم ندارد ازدواج کند یا اینکه نمیخواهد با شما ازدواج کند و در واقع از ازدواج با شما می ترسد و نگران است و در ناخودآگاه خودش شما را برای ازدواج نمی پذیرد.هر چند معمولا روانشناسان توصیه میکنند با افرادی که از نظر اجتماعی و اقتصادی با شما هم سطح هستند ارتباط برقرار کنید و ازدواج کنید ولی شیوه ی تفکر و نگرش افراد و پذیرش آن ها در مورد تفاوت ها ،در داشتن یک زندگی مشترک برای دو نفر که اختلاف فرهنگی زیادی با هم دارند هم بی تاثیر نیست. اگر مردی در دوران آشنایی با بهانه های مختلف از زیر مسولیت هایی که در قبال شما داره در بره و شونه خالی کنه یعنی برای شما ارزشی قائل نیست و براش اهمیتی ندارین هر چقد هم که با کلام به شما محبت کنه یا تظاهر کنه براش مهم هستین.(نگفته اید در زمینه های دیگر رفتارشون چطوره؟آیا اگر مشکلی برای شما پیش بیاید از شما حمایت میکنند؟بیرون رفتن؟ وقت گذاشتن؟و ...)بهتر است خیلی راحت و واضح در این رابطه باهاشون صحبت کنید و از دادن فرصت های دوباره خودداری کنید و روی موضعی که برای خودتون مشخص کردین محکم بمونید و کوتاه نیایید سعی کنید در یک موقعیت مناسب نظر و دیدگاه واقعی ایشون رو در رابطه با ازدواج با خودتان متوجه بشید و بفهمید و اگر دلیل قانع کننده ای برای اینکار نداشتند بهتره خودتون رو از این رابطه بیرون بکشید و ارتباطتون رو با این شخص تمام کنید تا آسیب های روانی و احساسی کمتری متوجه شما باشد و به این رابطه با عنوان یک تجربه برای آینده و تصمیم گیری های بهتر در موارد مشابه نگاه کنید.میتوانید در این مدت یک مشاور کنار خودتان داشته باشید تا راحت تر از این مرحله عبور کنید. موفق باشید
1398/2/24 17:28  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام خسته نباشید،من سونیا هستم 37 ساله یه پسر 4 ساله دارم،و با شوهرم واقعن همخونه هستیم،وقتی باهاش حرف میزنم از دردام میگم بحث رو میچرخونه سمت من،هیچ وقت حرفامون به جایی نرسیده،خیلی خشکه،دیوونه شدم از دستش .مشکلمون چند خط نیس،همش دنبال مقصر میگرده اونم منم.
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/28 15:32  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
مشکلاتی دارید که از نظر شما بایستی بررسی بشه اینکه همسر شما دنبال مقصر میگرده،‌ من نمیدونم همسر شما فرزند چندم خانواده هستند قاعدتا فرزندانی که در یک خانواده بزرگ بشوند که یک مقدار خواسته های اونها بیش از حد بررسی شده باشه سطح انتظارات و توقعات بیشت ی خواهند داشت این بچه ها به گونه ای بار میان که در زندگی و در اشتباهات روزمره خودشون‌،‌ خودشون رو مقصر نمیدونند همیشه دیگران از نظر آنها مقصر هستند و مسئولیت بعضی از مسائل رو برعهده نمی‌گیرند و اعتقاد دارند که مسئولیت ها بر عهده افراد دیگری است خوب این یه مقدارش برمیگرده به دوران کودکی و نوع رفتاری که پدر و مادر در دوران کودکی با فرزندانشون داشتند اینکه این فرد رو بخواهید بگید مقصر هست یا نیست به هرحال مسائلی هستش که گاهی وقتها با مرور زمان این مسائل حل میشه!مردها وقتی که عصبی میشوند و آستانه استرس و اضطرابشون بالاتر از حد معمول خودشون میشه یک مقدار تغییراتی در شرایط روحی و عاطفی اونها ایجاد میشود خوب ایشان خوشبختانه فحش و ناسزا نمیگه دست بزن نداره اما لحنش عوض میشه خوب نوع تغییر لحن به گونه ای هستش که شما احساس حقارت میکنید و به قول معروف همون نگاه از بالا به پایین داشتنه که این شما را اذیت میکنه این باز هم برمیگرده به اون احساس پر توقع بودن از دیگران یعنی ما همیشه از دیگران انتظار داریم که برای ما بهترین و کاملترین باشند اما معلوم نیست خودمون چقدر بهتر و کامل تر هستیم و این بر میگرده به یک سری مسائل خاصی که در کودکی خودشون وجود داشته اما شما چه کنید با اینها سعی کنید که وقتی صحبتی اینطوری میشه ناراحتی خودتون رو نشون بدید البته این ناراحتی نبایستی به حالتی باشه که تحقیر و توهین داشته باشد با همسرتون حرف بزنید خیلی مواقع حرف زدن باعث میشه نقاطی که به عنوان مسائلی هست که سوء تفاهم ایجاد میکنه با حرف زدن برطرف بشه بنابراین به جای اینکه ناراحت بشید و خودتون رو اذیت کنید و‌‌ بشینید فکر کنید سعی کنید جلساتی رو داشته باشید در خونه هفته ای یک بار یا دو هفته یک بار یا ماهی یکبار بشینید مشکلات خودتون رو بررسی کنید مگر مشاوره با شما چه میکند؟ مسائل و مشکلات شما را میشنود ‌ دونه به دونه اون ها را در حضور شما بررسی میکنه تا بعد شما متوجه بشید که اشکال کار کجاست.سعی کنید برای جمع بندی مطلب درمورد این مسئله دوباره با همسرتون صحبت کنید و یک مدتی ببینید به چه صورتی هست و حتما در کلیه مسائل با همسر خودتون مشورت داشته باشید همسر شما همسر شماست نه همسر کسی دیگه بنابراین قرار نیست جایگاه شما رو فرد دیگری بگیرد یا بخواهد اون رو دستاویزی برای خودش قرار بده حتما حتما سعی کنید یک رابطه عاطفی تر و گرم تر رو با همسرتون داشته باشید موفق باشید‌‌‌
1398/2/24 17:24  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
یه رابطه ضعیف شده رو چطوری میشه ک دوباره برگردوند؟
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 15:53  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
آیا نتیجه تلاش برای چگونه رابطه تمام شده را دوباره شروع کنیم ارزش این را دارد که چهره ای که در طول رابطه از خود ساخته اید تخریب شود؟ و عشقتان شما را یک فرد ضعیف تصور کند، و تمام احساسات مثبت ایشان تبدیل به احساس منفی و نفرت از ضعف شما بشود؟چگونه یک رابطه تمام شده را دوباره شروع کنیم نیازمند این است که شما بصورت کامل از شش اشتباه معروف انسان ها در یک رابطه تمام شده دوری کنید و به هیچ عنوان مرتکب این اشتباهات نشوید! تماس گرفتن و پیام دادن بصورت مکرر، التماس کردن و ایجاد ترحم و دلسوزی، در همه حالت در دسترس بودن، ابراز احساسات، نگرانی راجب اینکه عشقم با کس دیگری آشنا شود، تهدید کردن، توهم توطئه.تصور کنید شما در اوایل رابطه شخصی با اعتماد به نفس بودید، هیچ وقت اصرار به چیزی نداشتید اما از زمانی که عشقتان در رابطه سرد شده یا می خواهد که رابطه به اتمام برسد. شما احساس خطر می کنید و شروع می کنید به انجام این اشتباهات، این اشتباهات باعث می شود طرف مقابل بصورت کامل از شما دل بکند و احساس منفی شکل گرفته بصورت شدیدی افزایش یابد.انسان ها همیشه جذب چیز هایی و کسانی می شوند که ارزش بالایی دارند، مثلا یک ماشین خاص و زیبا جذاب تر از یک ماشین قدیمی است، یک فرد که اعتماد به نفس بالایی دارد در نزد همه یک فرد خاص و جذاب است، پس همه تلاش می کنند این فرد را بدست بیاورند، برای همین شما باید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید زیرا وقتی ما خودمان را دوست نداشته باشیم و برای خودمان ارزش قائل نباشیم چرا باید انتظار داشته باشیم که طرف مقابل ما را دوست بدارد و برای ما ارزش قائل باشد. وقتی اعتماد به نفس خود را افزایش دادیم می توانیم این تصور را در ناخودآگاه عشقمان بوجود بیاوریم که ما یک فرد با اهمیت و جذاب هسیتم این موضوع یکی از موارد مهمی است که باعث می شود شما بتوانید برای برگرداندن رابطه ی خودتون از اون استفاده کنید
البته در نظر داشته باشید وقتی رابطه ای بنا به دلایل قابل قبول رو به سردی می رود یا تمام می شود ، اصرار برای ادامه دادن فقط از شما یک آدم ضعیف در ذهن دیگران نشان می دهد ضمن اینکه با این کار ممکن است فرصت های مهم دیگر زندگیتون رو هم از دست بدید.
موفق باشید
1398/2/24 17:24  مدت زمان عضویت:1802 روز
-1
سلام مشاوره برای حل تفاوت های فردی برای قبل ازدواج دارین؟
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 15:04  مدت زمان عضویت:2155 روز
-1
سلام دوست عزیز
مشاوره های قبل از ازدواج در این مرکز انجام نمی شود اما شما می توانید از دوره های آموزشی ما استفاده کنید
یا برای کسب اطلاعات و راهنمایی بیشتر با شماره ی 02188915004 تماس بگیرید تا کارشناسان ما شما را راهنمایی کنند.
شاد باشید
1398/2/24 17:22  مدت زمان عضویت:1945 روز
0
سلام پريسا،چند وقتي ميشه با پيجت اشنا شدم،خيلي دوست دارم راهنماييم كني ،خيلي حال روحيم بده و به كمكت نياز دارم
٨ سال ازدواج كرديم از حدود ٥ سال پيش سالي چند بار متوجه حركات و گوشي مخفي داشتن شوهرم بودم،ولي هربار خيلي راحت و ساده منو خام ميكرد واز اونجا كه بهش اعتماد صد. در صد داشتم اصلا ذهنم بد خطور نميكرد
تا اينكه قضيه برام روشن شد و اينكه فهميدم همسره بنده چند سال قبل از دوستي با من با يه خانم ديگع دوست بوده وبه چه دليلي نميدونم بعد اشنايي با من با ايشون قطع رابطه ميكنه و به گفته خودش بعد ازدواج با من از سر دلسوزي رابطه اش رو با اون خانوم شروع ميكنه صرفا باخبر شدن از احوالش و اين رابطه ادامه پيدا ميكنه و خودش رو مجرد معرفي ميكنه،بعد گذشت تقريبا ٥ سال از اينً رابطه پنهاني بعد از اينكه من متوجه ميشم و حتي خودم با اون خانم صحبت كردم وخيلي اروم با ارامش ازش خواستم از زندگيم بره،ولي نرفت،همسرم به دروغ بهم ميگفت همه چي تومومًشده،به پام ميافتاد گريه و زاري و من خوشبينلنه باور ميكردم ولي باز رابطه ادامه داشت،تا اينكه صبرم لبريز شد و به خونواده هامون اطلاع دادم،همه شوكه شده بودن،هيچ كس باورش نميشد،بعد ابرو ريزي كه شد قضيه به اخر رسيد،و من موندم و يك عشق شكست خورده،يك زندگيه سرد،با توجه به شغل شوهرم كه دريانورده و تمام سختي ها و دوري هاي كه تحمل كردم،همه انكار تلف كردن جوونيم بود براش ولي بخشيدم فقط بخاطر دختر ٦ ساله ام،ميدونم من رو دوست داره واين رو هم ميدونم كه عاشقه اونه،خوشبختانه تازه متوجه شده كه ازدواج كرده از من ميخواد براي خوشبختيش دعا كنم،ميگه هرچي باشه اون بخاطر من تا ٣٢ سالگي ازدواج نكرد،تو اين دوران خيلي حرفاي سرد نا انيد كننده اي بهم زد،گرچه بعدش ازم معذرت خواهي كرد،ولي هيچ كدومشون از ذهنم بيرون نميره،روزي نيست كه ياده اين قضايا نيوفتم،خواهش ميكنم كمكم كن پريسا جون
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 15:00  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
خیانت همسر برای هیچ زن و شوهری قابل تحمل نیست و معمولا زمانی که خیانت هر یک از آنها احراز شود زندگی مشترک به سمت جدایی و طلاق کشیده می شود. روانشناسان معتقدند دلیل اغلب خیانت ها در زندگی مشترک نتیجه رفتار و عملکرد نادرست طرف مقابل است.از عمده دلایل خیانت همسر، عدم وجود رضایت جنسی، کمبودهای عاطفی، مشکلات روحی روانی و
اختلالات شخصیتی، ازدواج اجباری و عدم وجود علاقه، مشکلات اقتصادی و فقر، شبکه های اجتماعی،فرهنگ و تربیت نادرست خانوادگی، خیانت در برابر خیانت و ...باید به عقب برگردید و ببینید چه چیزی در طی این چند سال اتفاق افتاده که باعث به وجود آمدن چنین مسائلی شده است؟!طبیعتا اگر همسر شما به شما علاقه ای نداشت هیچوقت با شما ازدواج نمی کرد
پس با این افکار آرامش رو از خودتون و خانوادتون نگیرید ! همونطور که خودتون هم قید کردید اون خانم الان ازدواج کردن و زندگی دیگه ای دارند پس نیازی نیست نگرانی هاتون رو تشدید کنید وباعث بشید این مساله تبعاتش رو در زندگیتون نشون بده.می تونید برای اینکه راحت تر از این مرحله گذر کنید از یک مشاور یا درمانگر کمک بگیرید یا برای ارتباط بهتر با همسرتان از دوره های آموزشی جامع زنان باهوش استفاده کنید.
موفق باشید
1398/2/24 17:21  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام من خانم 25ساله هستم و یه پسره 2ساله دارم خیلی خسته شدم دیگه شوهرم اصلا محبت نداره. ما مثل یه همخونه هستیم بارها به فکر خیانت یا طلاق افتادم ولی نه توان خیانت دارم نه رضایت میده طلاق بگیرم
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 14:34  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
سلام شما خیلی مختصر و کوتاه مسالتون رو بیان کردین!
آیا شوهر شما قبلا اینطوری نبوده؟و جدیدا بی محبتی می کنه؟قبلا همچین معضلی نداشتین؟چه اتفاقی افتاده که روابطش با شما کمتر شده و کمتر حرف میزنه؟ ایشون نه کار پنهانی انجام میدن نه خطای خاصی انجام میدن پس چی شده که همچین رفتاری ایجاد شده؟ آیا رفتار شما باعث شده؟ آیا در جایی از ایشون حمایت نکردید؟ آیا بچه باعث شده که نسبت به همسر خودتون بی توجه بشید و ایشون هم یک رفتار متقابل به مثل با شما دارن انجام میدن؟ آیا مشکلات مالی براشون پیش آمده؟ شاید یه اتفاقی افتاده که شما نمیدونید و لازم هستش علتها رو بیابید. این مسئله رو پیگیری کنید مشکل رو شما داریدایجاد می کنید عزیزمن! شما بجای اینکه مسئله ی زندگیتون رو حل کنید به دنیال رفع نیازهاتون بیرون از خونه هستید؟!گفتید به فکر خیانت هستید چه توجیحی برای این کار خودتون دارید؟اگر شوهر شما با شما اینکارو میکرد واکنش شما چی بود؟چه حالی پیدا می کردید؟وقتی بخودتون اجازه میدید که به فکر خیانت باشید خب معلومه که زندگیتون سردتر میشه !میشه سرسفره ی شوهرمون باشیم و غذا بخوریم و تأمین بشیم بعد بریم با یکی دیگه بگیم و بخندیم!شما بعنوان یک مادر چه مسئولیتی دارید؟ شما فردا چگونه تو روی بچه تون نگاه میکنید؟ بعنوان یک مادر چگونه به بچه تون میگید که خطا نکن وقتی شما خودتون خطا کردید؟ یه کمی متعهدانه و وفادارانه فکر کنید.ذره ای به عمق کار خودتون بیندیشید و ببینید چه فاجعه ای رو دارید ایجاد میکنید و یا ایجاد کردید شما دیگه کودک یا نوجوان نیستید بعنوان یک زن چه مسئولیتی دارید؟ نیازهای عاطفی شما در خانه ی شماست در خنده ی فرزند شماست در خنده و رضایت همسر شماست اگر این ها را امتحان کردید و نتیجه نگرفتین و مطمئن هستین که این زندگی تموم شده است باز هم می توانید از یک زوج درمانگر کمک بگیرید و بعد از آن بصورت جدی تری برای ادامه یا عدم ادامه تصمیم بگیرید.
موفق باشید
1398/2/24 16:52  مدت زمان عضویت:1923 روز
0
سلام پريسا جون
من ٥ سال با يك پسري وارد رابطه شدم و رابطه خيلي معمولي داشتيم و روز به روز كه رابطه به جلو ميرفت من از طرف اون آقا توي هيچ زمينه اي ارضا نميشدم تا روزي كه من با فرد ديگه اي آشنا شدم دوست پسرم برام خيلي با ارزش بود ولي با تمام آلارم هايي كه بهش ميدادم هيچ توجههي به خسته شدن من از رابطه نميكرد و مدت زماني هم بود كه پيش دكتر مشاور مبرفت بعد از متوجه شدن اون كه من بهش خيانت كردم با برخورد خيلي شديد با من بهم زد ولي خيلي طول نكشيد كه برگشت ازم خواست اون آدم رو كنار بزارم و برگردم ، من هم تو اين مدت متوجه شدم كه فقط من به اون خيانت نكردم بلكه هردو تو اين زمان داشتيم به هم خيانت ميكرديم خلاصه كه من اون آدم رو كنار گذاشتم و به رابطه برگشتم و رابطه خيلي خوب شروع شد و هر كاري كه تا به امروز تو رابطه انجام نميداد رو انجام داد و برام شرط مشاور رفتن گذاشت و من هم همراهيش كردم با گروه درماني و مشاوره هاي متعدد تا روزي كه كارگاهي از اختالالات شخصيت رو گذرونديم و متوجه شد كه اسكيزوبيد است و از اون روز هر وقت صحبت ميكرديم ميگفت من و تو با هم متفاوتيم اين جمله شده بود ديگه كابوس من و از اون دوره ما رابطه خوبي نداريم و ديگه من افتادم توي اين ترس كه چكار كنم و حتي ديگه جرات اين رو ندارم بهش پيشنهاد جددي فكر كردن به رابطه رو بدم ميترسم بهم بگه ما با هم تفاوت داريم و تموم كنه ديروز اين موضوع كه ديگه حتي با هم حرف نميزنيم و هيچ موضوعي براي گفتن نداريم داشت آزارم ميداد من شديدا به اين آدم وابسطه ام و اون هم من رو دوست داره و تلاش ميكنه ولي تلاشش براي خودش خيليه و از ديد من كم دلم ميخواد يهنفر بهم به غير از اينكه بگه به درد هم نميخوريد بگه كه چيكار كنم كه بهتر بشه رابطمون
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/26 12:29  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
توی هر رابطه ای هدف یا اهدافی وجود داره(خوب یا بد) مثل: رابطه به قصد کمک به دیگران، برای کسب معنویات، صله رحم، کسب دانش و ارتقای علمی، ضربه زدن به دیگری، به قصد دوستی، تجارت و کسب مال، تجسس، تفریح و ... باید بررسی کنید ببینید طرف مقابل شما با چه هدفی باز هم به این رابطه برگشته؟ آیا در این مورد با هم صحبت کردین؟ شما دختری هستید که ازدواج و تشکیل زندگی براتون الویت داره یا خیر بودن این شخص در زندگیتون براتون الویت داره؟
اگر این رابطه با هدف و قصد شناخت و ازدواج بوده از کجا مشخص که راست بگوید ؟!خیلی وقت ها ما برای پنهان کردن نیت واقعیمون باید نقاب خیلی موجه و زیبایی بزنیم تا بتونیم به آنچه که میخواهیم برسیم یا به آن نزدیک بشیم ! این شخص اگر واقعا هدفش با شما ازدواج و زندگی مشترک است باید زودتر شرایط را برای رسمی کردن این رابطه فراهم کند.اینکه گفتید ایشون همه ی تلاشش رو میکنه ولی منو راضی نمیکنه ، جمله ی خطرناکیه و بنظر میرسه شما کسی رو می خواهید که بتونه نیازهاتون رو براورده کنه نه کسی که کنارش آرامش داشته باشید! آیا اگر این شخص با همین شرایط و اخلاق و ویژگی ها بخواهد با شما ازدواج کند می توانید تحمل کنید و بپذیرید یا نه برای شما قانع کننده نیست؟ در این زمینه بهتره یک بازبینی روی خواسته هاتون داشته باشید و ببینید چه تعداد از این خواسته ها معقول است؟5سال زمان برای شناخت و تصمیم گیری نه تنها کافی بلکه زمان زیادی هم هست .اینکه شما بخاطر ترس از رهاشدگی یا ترس از تنها موندن نمی توانید صریح و واضح حرفتون رو بیان کنید و خواسته هاتون رو مطرح کنید فقط به خودتون آسیب میزنه وبا ادامه ی این روند ممکنه در نهایت فقط شما بمونید و رابطه ای که بعد از 5 سال تموم شده و هزینه های مادی و معنوی زیادی که در این مدت صرف کردید .سعی کنید حضورا با ایشون صحبت کنید و دیدگاه های خودتون رو باهاشون در میون بزارید ، در صورتی که نخواهند مسئولیتی در قبال رسمی شدن رابطه به عهده بگیرند، این خودِ شما هستید که تصمیم میگیرید باز هم در این رابطه بمانید یا با وجود ناراحتی هایی که بعد از جدایی طبیعیه به اون پایان بدید؟!
موفق باشید
1398/2/24 16:48  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
منم همه ی این مشکلات رو دارم،فقط به خاطر بچه م موندم،کسی هم ندارم که بهش تکیه کنم،پدر و مادرم که انگار من مردم،چه کنم؟ این روزا اصلا حالم خوب نیست،شوهری که من حق انتقاد ازش رو ندارم و منو میزنه جلوی چشم های بچم و خودش رو همه چیز تمام می بینه ولی منو به حساب نمياره،چه کنم ای کاش بچه نداشتم،بیشتر دلم برای بچم میسوزد
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 19:54  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
شما چگونه رفتار میکنید آیا لجباز هستید , آیا حرف گوش نمیکنید , آیا خود رای و خودخواه هستید , آیا در زندگی فقط نظرات خودتون براتون مهم هست اگر اینگونه هست شما هم دارید اشتباه میرید و زمینه رو به سمت و سویی میکشونید که در این سمت و سوی ایجاد شده فضا برای تنش , فضا برای خشونت , فضا برای اینکه روابط به گونه ای باشه که سخت باشه ایجاد میکنید هرگز نباید زندگی زناشویی به سمت و سویی کشیده بشه که فضایی برای خشونت ایجاد بشه چه شما چه همسر شما , شما شاید نوع برخوردتون با خود ایشون برخورد جالب و مناسبی نیست!خب علتها باید مشخص باشه , چرا ایشون یک رفتار اینچنینی رو دارند؟
دعوا ها و تنش های شما قطعا برای سلامت روحی فرزندتان هم خطرناک وآسیب زا خواهد بود.آیا همسر شما همیشه دست بزن داره و عصبانیه یا نه فقط در مواقع یا شرایط خاصی اینکار رو انجام میده؟ عامل محرک این اتفاق چی هست؟
اگر بدلیل اینکه حمایت کننده ندارید و نگران آینده ی فرزندتان هستید باید به این فکر کنید که چطور می توانید با استفاده از مهارت هایتان برای خودتون درآمد زایی کنید یا اگر لازم است در یک کلاس شرکت کنید و مهارتی رو یاد بگیرید که بتونه تا حدودی زندگی شما رو تامین کنه و با خیال راحت تری برای تربیت فرزند و اداره ی زندگی مشترکتون برنامه ریزی کنید و وقت بزاریدوقتی با همه ی این شرایط در این زندگی مانده اید یعنی ترجیحتان برای ماندن بیشتر است بهتر است حتما همراه همسرتون به یک مشاور مراجعه کنید.موفق باشید
1398/2/24 16:37  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام وقت بخیر
من دختر 24ساله ای هستم که دو سال قبل با یه اقایی توی دانشگاه وارد رابطه شدم،و این اقا 6ماه تلاش کردن تا دل منو به دست اوردن ،اوایل همه چی خیلی عالی بود حدودا سه ماه،ومن هم شدیدا تو این مدت بهش وابسته شدم وخیلیییی دوسش داشتم اون هم همینطور،منتها از همون اول میگفت مادرم دختر داییمو واسم در نظر گرفته ولی بهم میگفت انتخاب من تویی ودرستش میکنم اما کوچکترین تلاشی برای نگه داشتن من نکرد،تا اینکه یه شبه یه دفعه ای اومدن گفتن باید جدا شیم ومادرم رفته خاستگاری دختردااییم و نمیتونم رو حرفش،حرف بزنم ،با اون همه عشق و علاقه ای که داشتم بهش وخودشم اگاه بود رفت ومنو تو یه یه شهر غریب که هیچکسی رو نداشتم رهاکردو رفت......با اینکه دخترداییش جواب رد داد هنوزم منتظر اونه یک سال ونیمه
ومنم نتونستم فراموشش کنم بعد دوسال و هر روز دارم زجر میکشم... وهر کاری کردم که برگرده ولی نشد که نشد..ممنون میشم راهنماییم کنید
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 19:30  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
این احساساتِ متناقض، ماندن شما را در این مرحله ، طولانی تر ،خارج شدنتان را سخت تر و زخم تان را عمیق تر میکند. التیام زخم رهاشدگی ، با بازسازی خاطرات و یادآوری رویدادهای خوشایند، صورت نمی گیرد.
دردِ بیرون آمدن از چنین روابطی هرچند همراه با آشفتگی است اما کسی به واسطه آن، از پا در نیامده است. مگر آنکه خود را در حصار گذشته، اندوه و خود- سرزنشگری های تکرار شونده محبوس کند. قرار گرفتن در زیر لایه های حفاظتیِ خاطرات، باعث قطعِ رابطه تان با دنیای بیرون و مقاومت در برابر پذیرش می گردد.
پذیرشِ از دست دادن، فرایندی تدریجی ، بالغانه و در عین حال دردناک است. با این حال اگر قرار باشد راهی برای التیام این زخم بیابیم؛ تجربه ی این پذیرش ، راه را برای بهبود، میسر خواهد نمود. اینکه او ماههاست از این رابطه خارج شده است. 1سال و نیم زمان کمی نیست برای اینکه بدانیم زندگی شما دیگر به حضور او گره نخورده است. اگر هست تصاویری ذهنی ست که شما را دچار سندرمِ امید به بازگشت کرده است
به نیازها و کودک آسیب دیده خودتان گوش دهید. صدایش را بشنوید. او ماههاست دیده نمی شود و شما پیوسته شی از دست رفته را جستجو می کنید. او نیاز به مراقبت و دلداری دارد. شفقت و دلسوزی به کودکِ زخم خورده ی درونتان، باعث اعتبار دادن به دردها و رنج این ماهها می شود. اعتبار دادن و شنیده شدن بخشی از التیام زخم های درون به واسطه رهاشدگی ست. شما در این برهه، برای نخستین بارها این فرصت را به دست آورده اید که خودتان باشید بدون آنکه زیر پوشش حفاظتِ رابطه ی از دست رفته ی گذشته، بمانید . این مرحله ای از تکامل فردیت است. که کمک میکند این مسیر را بالغانه و در عین حال همدلانه سپری نمایید.
انزوا و نگهداشتن اشیا و خاطرات، باعث ماندن شما در گذشته می شود. آنها را محدود کنید و به مرور رها سازید. بار سفر خود را با خاطرات گذشته، سنگین نکنید.
رابطه خود را با دوستان صمیمی تان حفظ کنید. ارتباط با اعضای خانواده و به اشتراک گذاشتن احساسات تان کمک میکند فضای امن از دست رفته را به مرور بازیابید. داشتن و مهارت و شغل تان کمک میکند بعنوان یک ابزار تنظیم هیجانی به مرور خود را بازسازی نمایید.
موفق باشید
1398/2/24 16:29  مدت زمان عضویت:1861 روز
0
سلام خانم نصری عزیزبرادرم تو زندگیش با زنش به مشکل بر خوردن درست حرفاتون رو که توی کلیپ گفتین برعکس برای داداشم داره اتفاق میوفته راضیم نمیشه به کسی بگم مشکلشو لاقل بزرگترا باهاشون صحبت کنن خیلی مشاوره رفتن ولی نتیجه بخش نیست من مطمئنم شما مینونید کمکم کنید نزارم زندگیشون به هم بخوره چه کنم تو روخدا کمکم کنید
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 14:15  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
سلام دوست عزیز پیام شما رو خوندم متاسفانه هیچ مطلب واضحی از مشکلی که وجود داره مطرح نکردین برای همین قضاوت کردن و نظر دادن در این رابطه خیلی سخته! نکته ی اصلی اینه که وقتی مساله ای برای کسی پیش می آید و دچار مشکل می شود خودِ فرد باید خواهان و پیگیر حل این مساله یا معضل باشد. حس نوع دوستی و خانواده دوستی شما قابل تحسین است اما نگرانی و خواستن شما به تنهایی نمی تواند کمکی به زندگی مشترک برادرتون بکنه! مسلما تا زمانی که خودشان نخواهند هیچ تغییری رخ نمی دهد.
موفق باشید
1398/2/24 16:09  مدت زمان عضویت:1802 روز
1
پريسا جون من الان نزديك به 5ماه هست كه با پسر عمويم هستم و اصلا خودش اومد تو زندگي من و شروع كننده خودش بود بعد از يه مدتي گفت كه الان نزديك به هفت ساله كسي تو زندگيشه و گفت بهم فرصت بده اون رابطه تموم بشه رابطمون خيلي عالي بود و به قول خودش الان هم با اون خانم رابطه خوبي نداره و نزديك به يك ماه بود كه ازش جدا شدم ولي دوباره اشتي كرديم ولي الان يك هفته هست كه اشتي كرديم همش من زنگ ميزنم و اس ام اس كه هم ميدم جواب نميده وقتي بهش ميگم هم سكوت ميكنه به نظرتون چيكار كنم
مرسي عزيزم
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 12:48  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
قطعا شما می خواهید بدانید که چرا طرف مقابل جواب پیام هاتون رو نداده و دوست دارید که در پیام های بعدی این موضوع رو از او بپرسید اما بهتره که از تکست دادن های بیشتر خودداری کنید. این حالت مثل زمانی ست که کسی ما را از خودش رونده و ما برای این که اونو به سمت خودمون جذب کنیم مدام به سمت اش می ریم اما در نهایت این شیوه کارساز نیست و تنها طرف مقابلتون رو کلافه می کنه. بنابراین در این شرایط، چند قدم به عقب بازگردید وکمی به او فرصت تنهایی بدید.
اگر چند روز از آخرین پیامتون گذشته و شخص مورد نظر هنوز جوابتون رو نداده ، شما می تونید ی بار دیگه هم بهش پیام بدید. در این شرایط به پیام های او خوب دقت کنید. آیا او کوتاه جواب شما رو می ده؟ آیا سرد با شما برخورد می کند؟ سعی کنید که از روی پاسخ های او علت جواب ندادنش رو پیدا کنید.به این که چه زمانی به او پیغام می دهید، توجه کنید. شما نباید در اواسط روز، زمانی که او سرش شلوغه یا آخر شب که غرق خوابه، از او انتظار جوابی درست داشته باشید.بهتره ی زمانی رو باهاش هماهنگ کنید و حضورا با هم صحبت کنید اینکه ایشون صادقانه به شما گفتن فعلا درگیر رابطه ی دیگ ای هستن برای شما یک برگ برنده است، و شما خودتون هستین که باید در این رابطه تصمیم بگیرید که قراره چیکار کنید؟ می خوایید با همین روند ادامه بدید؟یا نه؟
اگر شما باز هم بهش پیام دادید وباز هم جواب نداد یا نتوستید با هم گفتگو کنید و حرف بزنید وباز هم همین رفتار رو با شما داشت بهتره بیش تر از این پیگیر نشید. اینکه بشینید و مدام به این فکر کنید که چرا جواب نداد؟ یا الان من چیکار کنم؟دردی از شما دوا نمیکنه؟ بهتره همه چی رو فراموش کنید و به زندگی خودتون برسید قطعا سخت خواهد بود اما ارزشش رو داره.در همین رابطه می توانید از دوره ی آموزشی نامزدی هدفمند استفاده کنید.
موفق باشید
1398/2/24 16:05  مدت زمان عضویت:1802 روز
0
سلام همسر من زمانی که من خانمش شدم در منزل پدریش اصلا خوش رفتاری نمیکرد به همه بی احترامی میکرد بد دهنی میکرد من درستش کردم ک درست رفتار کنه و خوب شد حالا خودم سر موضوعی رفت و امد ندارم با خانواده همسرم جدیدا خیلی طرفداری میکنه ازشون میگه اصلا تو بهشون نگو خیلی ادیتم میکنهه این قضیه همسرم تو پیجتون فالوش کردم میشه خواهش کنم تو پیجتون در مورد این که ب همسرش بها بده بهش بفهمونین ک من دارم میسازم باهمه چیزش حرف بزنید و اینکه رو مو مانتو جلو باز پوشیدن خیلی حساسه ممنون میشم کمکم کنید یا حق
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/2/25 10:51  مدت زمان عضویت:2155 روز
0
خانواده ی همسر بخصوص در فرهنگ ما جایگاه ویژه ای در زندگی افراد متاهل داره و به نوعی ماباید همیشه تلاش کنیم تعادل را در ارتباط بین خودمون و خانواده ی همسرمون برقرار کنیم باید یاد بگیریم و دقت کنیم باعث نشیم و کاری نکنیم که همسرمون بین ما و خانوادش قرار بگیره چون ممکنه زندگی مشترک ما هم تحت تاثیر قرار بگیره و موقعیت بدی ایجاد شود که تبعات بدی به همراه داشته باشد.مایلم بدونم که شما قبل از ازدواج در این رابطه یعنی حجاب و پوشش شما، چه توافقی کرده اید؟
اگر توافق شما اینگونه بوده که شما باید حجاب کامل داشته باشید یا بعضی لباس ها رو نپوشید، پس در حال حاضر یک تار موی شما هم نباید بیرون باشه یا لباس هایی که از نظر همسرتون مناسب نیست رو نپوشید! به توافقاتتون پایبند، متعهد باشید و احترام بگذارید اگر نه، لطفا توافقاتتون رو بگید!نباید رفتار شما موجبات حساسیت ایشون رو فراهم کنه، به عبارت بهتر با این موضوع مخالفم که شما رفتار خودت رو داشته باش، عادت می کنه!! اینطور نیست! نبوده و نخواهد بود!
هر دو نفرشما بنظر میرسه رفتاری پرخاشگرانه و توام با خشم رو با هم دارید به جای آنکه حرفاتون رو صریح بگید... من به شما گفتگوی صریح و محترمانه، و بسیار محترمانه رو توصیه می کنم!
قبل از هرچیزی یادتون باشه ایشون، فرد اول زندگی شماست! دوره ی غیر حضوری زنان باهوش می تواند در این زمینه به شما کمک کند می توانید جزئیات کامل این دوره را در لینک زیر مشاهده کنید.
https://www.parisanasri.com
موفق باشید
برنامه های مرتبط