هشدار: فقط کسانی روی لینک زیر کلیک کنند که می خواهند زندگی شان را تغییر دهند!
چگونه با هنر زن بودن، قربانی زندگی نشدم؟
قسمت اول : نحوه روبرو شدن با مشکلات و چالش ها در زندگی زناشویی
در این ویدئو قصد دارم به شما یاد بدم، که چگونه با هنر زن بودن، قربانی زندگی خودم نشدم.
در این قسمت (قسمت اول) یاد می گیرید که چگونه با مشکلات در زندگی زناشوییتان مواجه شوید و این مشکلات را تبدیل به مسائل و مسائل را حل کنید.
بارها شده که همسرتان بین شما و شخص سوم دیگر تبعیض قائل شده گله و شکایت کرده اید؟
بارها تلاش کردید که زندگیتان را تغییر دهید، منتهی باز تلاشتان نتیجه نداده؟
بارها شده ...
شاید بد نباشد از نتیجه ای که خودم از این موضوع گرفتم با شما صحبت کنم:
من هم مثل شما در زندگی زناشویی خودم با چالش هایی روبرو شدم که تنها چیزی که باعث شده است از این چالش ها عبور کنم، یادگیری آموزه های هنر زن بودن بوده است.
در این ویدئو فرمولی که خودم از آن استفاده کردم را با شما به اشتراک می گذارم.
با من در این ویدئو همراه باشید، و پس از دیدن ویدئو شما میتوانید سوالات یا مشکلاتتون را در قسمت نظرات درج کنید و من به این سوالات پاسخ خواهم داد.
در مورد اینکه بعضی وقتا مردا دروغ میگن یا پنهان کاری میکنن و وقتی ازشون سوال میکنی یا توضیح میخوای خیلی راحت بازم دروغ میگن و توجیه میکنن و طوری رفتار میکنن که بیگناهن. ما متوجه دروغ اونا میشیم و کاملا مطمئن هستیم که دروغ میگن ولی چون هیچی واسه اثبات نداریم مجبوریم سکوت کنیم ، در این شرایط مرد فکر میکنه ما متوجه نشدیم و بازم به رفتارش ادامه میده از طرفیم از نظر روحی به خودمون خیلی فشار میاد، اگر هم حرفی بزنیم اینقد با قدرت حرف میزنن که تازه ما رو مقصر میکنن و متهم به عدم اعتماد میشم در آخر هم باید عذرخواهی کنیم
بعنوان مثال وقتی میگه فلان جا میرم بعد بفهمی که جای دیگه بوده و ...
حالا این دروغها میتونه خیلی جزیی باشه یا خیلی بزرگ. چه در دوره آشنایی و چه زمانی که نامزد، عقد و یا عروسی کردیم.
چه راهکاری میشنهاد میدین تو این شرایط ؟؟
در مورد اینکه بعضی وقتا مردا دروغ میگن یا پنهان کاری میکنن و وقتی ازشون سوال میکنی یا توضیح میخوای خیلی راحت بازم دروغ میگن و توجیه میکنن و طوری رفتار میکنن که بیگناهن. ما متوجه دروغ اونا میشیم و کاملا مطمئن هستیم که دروغ میگن ولی چون هیچی واسه اثبات نداریم مجبوریم سکوت کنیم ، در این شرایط مرد فکر میکنه ما متوجه نشدیم و بازم به رفتارش ادامه میده از طرفیم از نظر روحی به خودمون خیلی فشار میاد، اگر هم حرفی بزنیم اینقد با قدرت حرف میزنن که تازه ما رو مقصر میکنن و متهم به عدم اعتماد میشم در آخر هم باید عذرخواهی کنیم
بعنوان مثال وقتی میگه فلان جا میرم بعد بفهمی که جای دیگه بوده و ...
حالا این دروغها میتونه خیلی جزیی باشه یا خیلی بزرگ. چه در دوره آشنایی و چه زمانی که نامزد، عقد و یا عروسی کردیم.
چه راهکاری میشنهاد میدین تو این شرایط ؟؟
آزار دهنده اس برام،اینکه من اولویت اول نیستم??
پپ
البته براي نگه داشتنشون هم تلاش كردم
حالا اون اقا ميگه من فرد پولكي هستم واگه بخوام باهاش ازدواج كنم بايد هم پولمو دوباره بهش بدم هم از مهريه بگذرم و هم تا پايان عمرشون همه چيز رو به نام مادرشون ميكنن.من اين اقا رو رد كردم ولي الان احساس بدي دارم كه نكنه براي زندگيم نجنگيدم ميشه لطفا راهنمايي كنيد
1- در مورد وابستگی ناسالم و کنترل مدیریت احساس بیشتر صحبت کنید. من تو این شرایط اگر از سمت طرف مقابلم بی توجهی ببینم تاثیر خیلی بد روی من میذاره و تمام برنامه های روزانه زندگیم رو کنسل میکنم. دقیقا همین توضیحاتی که توی لایو جمعه شب گفتین.
2- این توضیحاتی که در مورد نوع رفتار با مردان میدین در صورتی جواب میده که شخصیت طرف مقابل سالم باشه. اگر فردی وارد زندگی ما میشه که هیچ شناختی ازش نداریم و زیر یک سقف به شناخت واقعی میرسیم و میفهمیم شخصیت سالم و نرمالی نداره مثلا مرد بسیار عقده ای سو استفاده گر و پر از مشکلات روحی... آیا این راهکارها بازم جواب میده؟؟؟
3- اگه امکان داره در مورد تیپ شخصیتی یک برنامه جداگانه بذارید که در دوره آشنایی بتونه به شناخت بیشتر (مخصوصا آقایون) به ما کمک کنه
4- در مورد راههای پیدا کردن کیث مناسب ازدواج برای دختران مجرد توضیح بدین ممنون میشم. ( البته اگر توی اجتماع بودن، شیک پوشی، به خود رسیدن، افزایش مهارت، لبخند و... ) همه اینا انجام بشه ولی نتیجه نده علت چی میتونه باشه؟؟
من دو ماهه سر کار , میرم , آقایی که باهاش کار میکنم ...
یه , مردیه که فقط میخواد بهش بگم, چشم, بله قربان, حتما قربان...
دارم تبدیل به یه زن , توسری خوار و چشم قربان گو , میشم...
لطفا کمکم کنید.
ممنونم❤❤❤
اینروزا خیلی از رابطه های دختر پسر نه بعنوان رفیق معمولی و عادیه نه مثه دوس دختر پسر
یه چیزی بین این دوتا وجود داره که دونفر باهم صحبت میکنن و قرار ملاقات میذارن
ولی نه دوس دختر و پسرن نه معمولی
خیلیییی از رابطه های نسل من الان اینجوری شده بخاطر شناخت طرف مقابل
اما از یه جایی به بعد ادم واقعا وابسته میشه من توی این مرحله هستم، درحالی که پسر چیزی از جدی شدن رابطه نمیگه بااینکه بشدت از رفتاراش معلومه دوسم داره و واقعا ادم قابل اعتماد و پاکیه ولی نمیدونم باید چیکار کنم که جرات کنه و حرفشو بزنه
موردای مختلف برای خواستگاری میان ولی وقتی دلم پیش یکی دیگس و منتظره... واقعا نمیدونم که چیکارکنم