این کلوپ فقط ویژه بانوان می باشد، و از عزیزانی که دوره جامع را برای بانوی خودشان تهیه می کنند، درخواست میکنیم حتما به نام خود بانوی خود دوره را تهیه کنند که بتوانند از این کلوپ بهره مند شوند.
با توجه به اینکه حدود 8 سال است در حوزه راز و رمز موفقیت بانوان در حال تحقیق و پژوهش هستم،
روزهای اولیه ی شروع کارم، فکر نمی کردم اصلا این همه مسائل خاص در بانوان وجود داشته باشد که هیچ فضایی هم برای هم اندیشی و کمک به همدیگر وجود نداشت.
همین فکر بود که باعث شد دوره های توانمندسازی زنان را طراحی کنم و خیلی خوشحال هستم که بالغ بر 25 هزار نفر در این دوره ها شرکت کرده اند.
با توجه به اینکه همیشه به رفع مشکلات بانوان سرزمینم اهمیت می دادم، و این موضوع که خلاء در سیستم آموزشی و دوره های آموزشی وجود دارد، به این فکر افتادم تا فضایی را برای دانشجویان دوره های توانمندسازی زنان با عنوان زنان باهوش راه راه اندازی کنم.
به زندگی روزه مره تان نگاه کنید:
تا مشکلی در روابط زناشویی مان بوجود می آید، تازه تصمیم به رفتن به مشاوره می گیریم، تا راه حل هایی برای این مسائل بیابیم.
تا امروز یک جای معتبر که بشود مسائل اساسی زندگی مان را مطرح کنیم و راه حلی برای این مسائل بیابیم، در حوزه مسائل زناشویی ندیدم.
اطلاعاتی که امروزه کم و زیاد، غلط یا درست در گوشه کنار اینترنت و شبکه های مجازی پخش شده است که معمولا 99 درصد اشتباه و با موقعیت فردی هر فرد انطباق ندارد.
زنان باهوش، خرد جمعی دانش اموختگان دوره هنر زن بودن برای مسائل زناشویی و هنر زن بودن است که برای رسیدن به یک زندگی ارام و پر از عشق آماده سازی شده است.
زنانی که با آگاهی کامل، دوره های توانمندسازی خودشان را گذرانده اند و الان می خواهند به همنوعان خود کمک کنند تا یک زندگی شیرین را تجربه کنند.
این بخش از وب سایت را با عنوان کلوپ زنان باهوش نام گذاری کردم .
و در این بخش تمرکز بر راه حل ها و مکمل های آموزشی برای هر چه توانمندشدن زنان باهوش داریم.
در این کلوپ سه بخش وجود دارد:
1- پاسخ به سوالات دانشجویان: در این قسمت همه دانشجویان دوره میتوانند سوالات خود را درج کنند و دیگر دانشجویان با تمرکز بر مسئله موجود، راهکارهای اصولی خودشان را طبق آموزه های هنر زن بودن به دیگر زنان باهوش انتقال دهند.
2- گزارش پایانی دانشجویان: در این قسمت دانشجویان گزارش نهایی دیدن دوره را درج می کنند، و اینکه دوره هنر زن بودن برایشان چقدر موثر بوده است و چه آموخته هایی از این دوره بدست آوردند را در اینجا ذکر می کنند.
به دوستانی که گزارشات دیدن هر جلسه را در پارت آخر هر جلسه درج کنند و گزارش نهایی دوره را در این قسمت درج کنند، هدیه ای از طرف استاد نصری با عنوان دوره غیر حضوری ارتباط موثر در پروفایلشان درج می شود.
3- پاسخ ویدئویی و صوتی به سوالات مهم و پرتکرار: در این قسمت برخی سوالاتی که اهمیت بالایی برای یادگیری دیگر زنان باهوش دوره هنر زن بودن، توسط استاد پریسا نصری به صورت مستقیم پاسخ داده می شود.
این کلوپ به صورت مستقیم توسط استاد پریسا نصری پاسخ داده می شود.
همچنین این کلوپ فقط ویژه زنان باهوشی است که در دوره غیر حضوری هنر زن بودن شرکت کرده اند و از مفاهیم و مطالب این دوره استفاده کرده اند.
قابل توجه است، زنان باهوشی که به تازگی در دوره غیر حضوری هنر زن بودن شرکت کرده اند، ظرف 24 ساعت در این گروه قرار می گیرند، تا بتوانند از آموزه ها و همفکری های این گروه استفاده کنند.
آفت عشقی که تو زندگیم وارد کرده بودم،افراط بود و خیلی تو ابراز دوست داشتن و محبت افراط میکردم و نمیدونستم اینکار نادرسته و هر چیزی حدی داره. راهکارهای رفع آفات عشق رو ان شاءالله تو زندگیم به بهترین شکل ممکن به کار میبرم تا نتیجه های عالی برام به ارمغان بیاره.
و مبحث فیلترهای ذهنی که خیلی کاربردی و مفید هستن و راهکار بعضی از مسائل زندگیم هستش که رنج میبردم ازشون و از این بابت خیلی خوشحالم که این مبحث سازنده رو یادگرفتم و میتونم تو زندگیم به کارش ببندم.
یک دنیا ممنون خانوم نصری نازنین بخاطر این همه مبحث کاربردی و سازنده... من بخاطر مشکلاتی که قبلا گفتم براتون هنوز خونه پدرم هستم و هنوز بین دو راهی زندگیم بلاتکلیفم. امیدوارم مسائل و مشکلات من و همسرمم حل بشه، خیلی دوس دارم که این تکنیکها و راهکارها رو تو زندگی مشترکم به کار ببرم و زندگیمون از این رو به اون رو بشه و ان شاءالله زندگیمونو باهم از نو بسازیم.
من به تازگی شروع کردم نامزدی هدفمند رو میبینم و حدود 8 سالی هست که در یک رابطه هستم دو بار دو اتفاق افتاده که از ذهن من پاک نمیشه البته من هم جزو زنان خوب بودم جذاب نبودم و متوجه شدم از تیپ 6 یعنی سو ظن دارم و بدبینم شکاکم..آقایی که من باهاش در ارتباطم یکبار یه سفر 14 روزه رفتند اون موقع من خیلی محدودتر بودم اصلا نمیتونستم باهاش برم وهمراه پسرخالش و دو دختر رفتند و به من گفت چون روراست بودمو اومدم بهت گفتم تو حق نداری ناراحت باشی و من چیزی پنهان نکردم فارغ از جنسیت همسفرهام دارم به این سفر میرم و اگر دوست داری خودتم پاشو بیا و من اصلا نمیتونستم برم حدود دو سال گذشت و ما خیلی سر اون سفر مشکل داشتیم تا این اواخر مجددا با همون پسرخاله ی محترم اینها به یک تولد دعوت شدند و به گفته ی خودشون جمعی که دعوت شدند اکثرا سن بالا بودند و شبیهه هر چیزی بوده به غیر تولد و یکسری هنرمند بودند که داشتن پیانو و ساز میزدند البته نه که جدا باشه مختلط بود و میگفتند که میزبان نفر سوم رو دعوت نکرده و تو رو نمیتونم ببرم با اینکه من شرایط رفتن داشتم گفت نمیتونم ببرمت ..من بهش گفتم رفتی قید منم بزن گفت نه من میرم چون پسرخالم مثل برادر منه و از من خواهش کرده من نمیتونم بهش نه بگم ..حالا شما به من بگید در این جور مواقع آیا حق با من بوده و من باید کات میکردم یا نه حق با این آقا بوده و چون راست گفته منم باید اعتماد میکردمو میگفتم خب ایراد نداره شما برو؟؟با اینکه من این دعوت نکردن رو توهین میدونم
مطلب افراد دروغگو هم خیلی جالب بود برام و به معلوماتم اضافه شد. و نحوه ی شناختن افراد دروغگو رو یادگرفتم و اینکه میدونم چطوری با سیاست جواب افراد دروغگو رو بدم.
لنگرگاه مرد و وابستگی به خانوادش رو نمیدونستم چیکار کنم چون شوهرم تا حدی وابسته به مادرش هست ولی الان میدونم که چه راهکاری رو انجام بدم.
هنر عشق ورزیدن هم عالی بود و توضیحاتتون واقعا کامل و دلچسب بود. اختلالات عشق رو هم یاد گرفتم که چیا هستش و آگاهیم بالاتر رفت. و اینکه منم یه مدتی درگیر حس پوچی بودم ولی بعد از اینکه با کمک شما اعتماد به نفسم بالا رفت،دیگه اون حس هم از بین رفت.که البته اون موقه حتی پکیج زنان باهوش رو هم هنوز خریداری نکرده بودم.و الان هم که توضیحات کامل رو در پکیج گوش دادم و کاملا این مسئله رو متوجهش شدم و راه حل هاش رو یادگرفتم و اینکه به کار بگیرم تا دیگه این حس و مشکل برام پیش نیاد.
در مورد رنجش ها هم من همیشه ناراحتیامو تو خودم میریختم و تاثیرات منفی برام به بار میاورد. که الان دیگه سعی میکنم با بیان صحیح رنجشهامو به موقع به همسرم بگم و دیگه تو خودم نریزم.
خانوم نصری مهربونم ممنون بابت توضیحات جامع و کاملتون.
ممنونم براي تايمي كه در اختيار ما قرار ميدين
من پكيج هاي شما رو همه نگاه كردم اما مشكلم حل نشده
ميشه راهنمايي كنين كه بايد چيكار كنم
من ٢٦سالمه و از ١٨سالگي موارد خوبي كه شايذ از نظر بقيه و همه بي نقص بودن سرراهم قرار ميگرفت اما واقعا در اون سن نميخواستم ازدواج كنم و حتي دوست نداشتم با كسي دوست بِشم چون تصميم ازدواج نداشتم
اما الان هر موردي كه برام پيش مياد طرف خيلي تلاش ميكنه و در ان زمان من اصلا اهميتي برام نداره انگار كه اين رفتار هميشه ميمونه و يا اينكه اگر هم با طرف دوست بِشم به اين رفتاراش اهميتي نميدم البته در ظاهر اما در باطن حس خوبي بهم ميده اما بعد يه مدت خيلي كوتاه حالا يا به علت رفتار هست كه من ممكنه انجام داده باشم يا هرچي طرف كاملا برعكس ميشه يا ميره يا اصلا محلي به من نميزاره كه اين موقعس كه من به خودم ميام و ميفهمم مورد خوبي بوده و من تازه تلاش ميكنم و از اين اتفاق ناراحت ميشم و دلم ميخواد كه مثل اول بشه كه متاسفانه يا نميشه كلا يا اينكه طرف تازه خودش ميگيره و اهميتي نميده
من مورداي خيلي خوبي اينطور از دست دادم
ميشه راهنمايي كنين كه من چطور مشكلم رو حل كنم ؟
در ضمن فكر ميكنم اين مورد هم اهميت داره كه بگم من علاقه خيلي زيادي به پدرم دارم و اونم خيلي من رو دوست داره و برعكس رابطه خوبي با مادرم ندارم
و همچنين اولين موردي كه در ١٨سالگي سرراهم قرار گرفت كه كيس خوبي هم بود از نظر همه ، پنچ سال مدام تلاش كرد اما من حتي يك جلسه هم باهاش صحبت نكردم و تازه بعد از پنچ سال يك جلسه رفتم و باهاش صحبت كردم
نميدونم اين دو مورد تاثيري داشته در اين موضوع يا نه
ميشه خواهش كنم زودتر جوابم بدين چون الان در لحظه حساسي هستم و ممكنه اين مورد هم مثل بقيه بشه
شما میتوانید پکیج راز و رمز جذابیت خانم نصری را تهیه کنید بسیار کاربردی است .چون نیاز به اموزش دارید و در چند خط امکانش نیست.
برای تسخیر قلب شوهرم،همه ی نکات رو تمرین و تکرار میکنم و اشتباهاتی که داشتم رو دیگه تکرار نمیکنم. باید اونقدر رو خودم کار کنم که ملکه ذهنم بشه.
تفاوت ها رو هم به دقت گوش دادم و کاملا متوجه اونها شدم. مثلا قبلا که شوهرم باهام حرف میزد و من نگاهش نمیکردم اون حرفش رو قطع میکرد و منتظر بود که من نگاهش کنم تا باقی حرفش رو بزنه ولی من فک میکردم که لازم نیست حتما نگاهش کنم. اما الان این موضوع رو کاملا متوجه شدم.
سه وعده تغذیه روحی هم به صورت ناخودآگاه هر روز انجام میدادم ولی الان با آگاهی و بهتر میخوام که انجامش بدم.
و در مورد درخواست کردن از مردها؛ وقتی بیرون بودیم یه بار گفتم یه چیزی بخوریم یا شامو بیرون باشیم ولی شوهرم یا میگفت که حالا امشب نه فرداشب، یا میگفت نه الان حسش نیست ولی وقتی میگفتم گرسنمه یا دلم فلان چیزو میخواد، شوهرم میگفت باشه الان میریم یه چیزی میخوریم.و اونو من ناخودآگاه میگفتم ولی الان دیگه با آگاهی کامل میدونم چی بگم و چطور بگم.
و در آخر نکات کلیدی گفتگو هم خیلی مفید بود و با تمرین سعی میکنم اونارو همیشه به بهترین نحو انجام بدم.
من از شما میخوام کمکم کنید با تو جه به اینکه با همسرم زندگی نمیکنم واصلا نمیدونم میشه برگرده یا نه بهتره جدا شم مبنا ندونم کاری خودم تمام تلاشم رو کردم برگرده ولی اون اصلا دلش نمیخواد اگر هم بخواد ابراز نمیکنه همش میوه سردرگم هستم نمیدونم چیکار کنم میترسم وبا توجه به شغلش که نصاب آسانسوره وثابت نیست نمیتونم به اعتماد کنم چون راحت دروغ میگه
خانم نصری عزیز هنوز که ازهم جدا نشده بودیم یا حتی جداشده بودیم ولی می اومد دخترم رو ببینه با ما بود اگه اون خانم زنگ میزد جواب میداد ومیگفت بیرونم یا میگفت با ترنم دخترم تنها هستم منو مخفی میکرد اما اگه با اون بود به من میگفت بیرونم حالا نمیتونم زیاد حرف بزنم میخوای صدای سگ منو در بیاری یکجوری میفهموند با اون زنه هستم میگه اگه بگم با شما هستم دعوا میشه اون فکر میکنه با یکی دیگه هستم سرم به باد میره و میگفت غلق تو هم میدونم چیه به کارهایی که در حقم کرده نگاه میکنم میگم طلاق ولی زندگیمو راحت بخوام ببازم نه
حالا شما میگید من چیکار کنم
من الان دومین باری هست که سوالمو میپرسم برای بار اولی که پرسیدم پاسخ ندادید
من 28 ساله هستم و5 ساله که ازدواج کردم از همسرم راضی هستم و با هم مشکلی نداریم مشکل من فقط و فقط خانواده ایشان هست شوهرم دو تا برادر و یه خواهر داره که یکی از برادراش که از او بزرگترن ازدواج کرده حدودا 12 ساله
و هنوزم بچه دار نشدن با ازدواجشون هم خانواده ها راضی نبودن خانواده همسرم تمام توجهاتشون به برادر شوهرم و جاریم هستش وقتی با ما تنها هستن خیلی باهامون خوبن اما وقتی با اونها تو هستیم انگار نه انگار که ما تو جمع هستیم جاریم کارمنده و اکثر موقع ها برادر شوهرم خونه پدر شوهرم ناهار میره واسه خانومشم حتی میبره وخیلی وقتا غذا درست میکنند میبرن براشون اما تا یه چیزی مادر شوهرم به ما میخواد بده به من میگه اینو گذاشتم ببری فقط به پریسا ( جاریم) نگو یواشکی اونا گاهی وقتا یه چیزایی بهمون میده این تفاوت ها منو خیلی می رنجونه خیلی وقتا فرق گذاشتنای خانواده همسرم بین ما باعث میشه من و با همسرم بحثمون بشه همسرم حقو به من میده ولی هیچ وقت نشده با خانوادش حرف بزنه اصلا اهل شکایت نیست با خانواده خود منم همینطوره تورو خدا یه راهی سر راهم بزارین ممنونم
. الان دیگه مطمین مطمین شدم با دوست صمیمی من در ارتباطه و رابطه هم دارن و حتی شبا هم تا نصفه شب چت میکنن . من با شوهرم چندین بار در این مورد دعوا کردیم طوریکه شوهرم با اینکه رابطه داره ولی پشت سرش هم بهپ بد میگه و میگه دختری که اینجوریی باشه هر روز بغل یکی هستش و... ولی نمیدونم چرا ازش دست نمیکشه . ب نظرتون ب دختره بگم و هرچند هر دری رو میبندیم میرن با سیم کارت دیگه یا دوستاش ک ب اسمشون نباشه حرف میزنن ب نظرت چکار کنم توروخدا برام زودتر جواب بدین؟ و هرموقع هم ب همسرم میگم میگه تو خودتو چرا از اون دست کم میبینی . اگه اینو میدونه من بالاتر از اونم چرا خودش ازش دست نمیکشه ؟؟؟!!
لطفن هرچه سریعتررر به نام ف. جواب سوالمو بدین ممنون میشم .
و اینم بگم طوریکه قرار بود این ماه منو ببرن سرخونه زندگی معطلی کرده و میخواست طلاق بده ک دست نگه داشته هیچ ولی دیشب حرفشو زد که بابا اینا میگن تصمیمتون چیه و من اجاره خونه پایین رو چکار کنم و تا کی تمدید کنم اینا هم تا نیمه دوم این سال تمدید کردن بدون اطلاع من .نمیدونم موضوعش چیه نکنه دختره تولدش اونموقع ست و... حالا خدایش من چکار کنم ب دختره بگم دست و پاتو از زندگیم میکشی بیرون یا ازت شکایت کنم و از اینور با همسرم چکار کنم ؟؟؟
و بعنوان ف منتظر جوابتونم .
در مورد تشویق کردن هم همسرم رو در اکثر اوقات تشویق میکردم و گاهی اوقاتم نه اون طور که باید. که الان توجه بیشتری مخصوصا رو تشویق به خصلت هایی که دوست دارم در همسرم پررنگتر بشه،دارم.
و درباره نیازهای ارتباطی هم، نیاز به احترام و نیاز به رابطه جنسی بیشتر رو ناخودآگاه بهش توجه کامل داشتم. ولی نیاز به امنیت و قوه ی بینایی و گپ رومانتیک و حس خوشتیپی همسرم رو بهش توجه کافی نداشتم و نیاز به حمایت رو اصلا بهش توجه نداشتم و نمیدونستم. اما الان با آموزشها و راهنمایی های شما این نیازها رو کاملا متوجه شدم و میدونم الان چطور عمل کنم.تمرینات رو هم به طور مداوم انجام میدم تا به نتایج دلخواهم برسم.
خانوم نصری الان من نمیدونم تکلیفم تو این زندگی چیه، خیلی نگران آیندمم خانوم نصری، نمیخوام الکی دل خوش کنم به زندگی که نمیدونم آخر خوبی داره یا نه. میخوام زیربنای زندگیم محکم باشه و با خیال راحت و با آرامش و خوشبختی با همسرم زندگی کنیم. من برای زندگیم از هیچ تلاشی دریغ نکردم و خیالم از این بابت راحته. ولی نمیدونم این مشکل من حل شدنی هست یا نه، این خیلی منو آزار میده نمیدونم باید چیکار کنم. همسرمم دوست دارم و میخوام که زندگیم واقعا از این رو به اون رو بشه. اما بین دو راهی گیر کردم و نمیدونم باید چیکار کنم چون شوهرمم خیلی سرسخته نمیدونم آخرش خونه جدا میکنه یا نه. اما اونی که من میدونم اینه که اون خودشو خیلی دست بالا میبینه و این تو مغزش نمیره که باید یه خونه ی کاملا مستقل واسه آرامشمون بگیره. توروخدا کمکم کنید خانوم نصری، بهم بگید چیکار کنم؟؟؟؟ تصمیم درست چیه؟؟؟؟
خیلی خیلی ببخشید که این همه زیاد حرف زدم، اما واقعا به شدت به راهنماییتون احتیاج دارم...