مراقب باشید دچار توهم مفید بودن نشوید!
آیا می دانید توهم مفید بودن به چه معناست؟ این داستان کوتاه را بخوانید تا بهتر این پدیده را درک کنید.
مردی هر روز رأس ساعتی معين، به گوشهی ميدان شهر میرفت و لحظاتی كلاهش را از سرش بر میداشت و به شدت تكان میداد. روزی پليس علت اين كار را از وی جويا شد.
گفت: با اين كار زرافهها را دور میكنم.
پلیس پرسید: من در اين جا زرافهای نمیبينم؟
پاسخ شنید: اين نشان میدهد كه من كارم را درست انجام میدهم.
بله این دقیقا حکایت افرادی است که فکر می کنند بهترین هستند و کار های بسیار مفیدی انجام می دهند، در صورتی که واقعیت غیر از این است. اگر دقت کنیم می بینیم ما روزانه شاهد تعداد زیادی از این پدیده ها در دور و اطراف مان هستیم. تازه اگر واقع بینانه نگاه کنیم متوجه می شویم که در برخی از موارد به عنوان مثال در کار و زندگی مشترک، خود ما هم دچار این پدیده هستیم. مدام در این تفکر هستیم که در هر چیزی بهترین هستیم و ما خیر و صلاح را در هر موضوعی بهتر می دانیم.
لطفا این ویدئو را ببینید و سعی کنید از این توهم که من سرشار از مفیدی هستم خارج شوید.
توهم مفید بودن چطور خودش رو نشون میده؟!
این حکایت نشون دهنده رفتار روزمره بعضی از ماهاست اینجوری که، من که واسه فلانی چیزی کم نذاشتم!
من که هرچی خواست فراهم کردم!
من که بهترین جاها بردمش مسافرت!
من که بهترین لباسها رو براش خریدم!
من که بهترین هدیه ها رو براش گرفتم!
من همیشه بهترین کارمند بودم!
من همیشه توی کوتاهترین زمان و سریعترین زمان ممکن کارها رو انجام دادم!
من که بهترین پدر بودم، من که بهترین مادر بودم!
من از همه بچهها بیشتر احترامشون رو نگه داشتم!
من بهترین دوستش بودم!
من بهترین دانش آموز بودم!
من توی اداره مون از همه بیشتر کار کردم!
من همیشه کار همه رو بیشتر از بقیه راه انداختم!
و کلی موقعیت های دیگه که فرد خودش رو توی اون موقعیتی که هست که داره تعریف میکنه بهترین میدونه.
بهترین از نظر خودت یا از نظر دیگران؟
ولی وقتی میری بررسی میکنی متوجه میشی که اون فرد داره توهم میزنه، بهترین از نظر کی؟ از نظر خودت یا از نظر دیگران؟
و این دقیقاً زمانی اتفاق میفته که شما اگر نظر بقیه رو بپرسی یا در مورد این مسئله سوال کنی متوجه میشی هیچ کس از این فرد راضی نیست، فقط خودش از شرایطی که داره راضیه و فکر میکنه به بهترین شکل ممکن رفتارش رو انجام داده!
کارنامه فرد به عنوان یک دانش آموز نشون میده که نمره اش از خیلی از بچه های متوسط هم پایین تر بوده،
به عنوان یک مادر که شغلش خانه داریِ هست هیچوقت غذای آماده برای بچهها نداشتی، هیچوقت خونه مرتب نبوده، هیچ وقت به موقع کنار همسرت نبودی، به عنوان یک پدر هیچ وقت نقش پدری رو کامل انجام ندادید و همیشه همسر شما به جای شما مسئولیت هایی که در قبال بچهها داشتین را انجام داده!
رفتار کاری و بازدهی کار تو، در محیط کار داره نشون میده که تو کارتو خوب انجام ندادی،
یا مثلا من بهترین شریک بودم برای این فرد، من بهترین آدمی بودم که میتونست کنار این فرد بمونه، در صورتی که وقتی با اون نفر مقابل صحبت می کنیم متوجه می شیم که خیلی ازش گله داره و خیلی ناراحته.
البته بعضی از افراد تو اینجور موقعیت ها اینجوری از خودشون دفاع میکنند که نه من خیلی تلاش کردم و این نمره هام که میبینی بهترین نمره توی کلاس بوده؛
نه من همیشه بهترین مادر بودم بچه ها خیلی زیاد شلوغ می کنند توی خونه واسه همین من نمیرسم،
نه من پدر خیلی فوق العاده ایبودم منتها انقدر مسئولیت زندگی زیاده که نمیرسم همه چی رو به موقع برایشون فراهم کنم،
این آدم خوشی زده زیر دلش از بس من بهش بها دادم از بس بهش احترام گذاشتهام و تحویلش گرفتم الان سرش گیج رفته...
توی واقعیت زندگی کن!
ولی لازمه که بعضی وقتا برگردیم و تو واقعیت زندگی کنیم و واقعیت ها را ببینیم آیا واقعا تو رابطه عاطفی هوای طرف مقابل را داشتی آیا واقعا به اندازه کافی بهش محبت کردی، براش زمان گذاشتی، بهش احترام گذاشتی؟
واقعا تونستی به خط قرمزها و ارزشهاش احترام بزاری و رعایت کنی؟
واقعا اون چیزایی که الویت داشت و برای این فرد مهم بود رو بهش اهمیت دادی؟
متوجه بودی که چه چیزهایی دوست داره؟
یا نه تمام تلاشتو کردی تا به این فرد ثابت کنی من صلاح تو رو بیشتر و بهتر از خودت میدونم و باید طبق چیزی که من میگم رفتار کنی!
اگر ما فکر می کنیم که بهترین پدر و مادر دنیا هستیم آیا توی واقعیت هم همچین چیزی هست یا نه یه توهمه و اگه از بچه هامون سوال بپرسند چنین دیدگاهی راجع به ما ندارند؟
آیا همه چیزهایی که برای بچه هامون مهم و ضروری هست رو فراهم می کنیم؟
آیا به این فکر میکنیم که چطوری میتونیم زندگی بهتری برای بچه هامون درست کنیم؟
اینکه ما نیازهای روزمره بچه هامون رو براشون فراهم کنیم جزو وظایف و مسئولیت های پدر و مادری ما هست، ولی آیا ما تونستیم واقعا پدر و مادر خوبی برای بچه ها باشیم؟!
انتظاراتمون رو بر اساس توهم هامون می چینیم!
متاسفانه گاهی ما بر اساس همین توهمات خودمون انتظار داریم که آدمهای مناسب با این توهمات سر راه ما قرار بگیرند و با ما برخورد داشته باشند و توی زندگی ما بیان.
افرادی که به بهانه های مختلف خواستگارهایی که موقعیت مناسبی دارند و واقعاً میتونن کنارشون یه زندگی خیلی خوبی را بسازند و تشکیل بدن رو رد می کنند و جواب منفی بهشون میدن، بعد از یه مدت که سنشون از سن مناسب ازدواج گذشت برمیگردند به عقب نگاه میکنن و با خودشون میگن ععععع من واقعاً خواستگاری خیلی خوبی داشتم اما همه رو رد کردم.
در صورتی که همین فرد زمان تصمیمگیری داشته بر اساس اون توهمات و ایدهآلهای غیر واقعی و فضایی که برای خودش ترسیم کرده و به وجود آورده تصمیم می گرفته.
ولی چون توی اون زمان داشتی فکر می کردی که من از همه این خاستگارا یه سر و گردن بالاترم بنابراین اینها در حد من نیستند و نمی تونن با من ازدواج کنند؛ در صورتی که زندگی مشترک و رابطه عاطفی یه چیزی رو باهم ساختن و یه چیزی رو با هم شروع کردن و رشد دادن هست نه یه چیزی حاضر و آماده و صد در صد ایده آل من بیاد و اونجوری که من دلم می خواد پیش بره!
آیا من واقعا خوب هستم، یا توهم خوب بودن دارم؟!
بیاین به جای اینکه توهم بزنیم که من خیلی خوبم، من خیلی خاصم، من خیلی ایده آلم، من همه چیم 100% کامله، واقعا فکر کنیم ببینیم آیا من به عنوان یک مادر، به عنوان یک پدر، به عنوان یک دانش آموز، به عنوان یک فرزند، به عنوان یک همکار، به عنوان یک معلم آیا واقعاً تونستم آدم مفیدی باشم یا نه توهم مفید بودن دارم؟!
ممکنه شما در جاهای مختلف فرد فوق العاده ای باشین، اما آیا در نقشی که الان داری باز هم به همون اندازه خوبی؟ یا فقط فکر میکنی که خوبی!
ثبت نظر و یا سوال