به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
شماره تماس پشتیبانی
02187700778

همین الان کلیک کن و بیا سایت جدید

زمان باقی مانده:
همین الان کلیک کنید
همین الان کلیک کنید

بهشت یا جهنم؟ - قسمت اول

نیاز به پشتیبانی دارید
پشتیبانی از طریق تلگرام
یا
تماس با شماره:
02187700778
درباره این برنامه

بهشت یا جهنم؟ - قسمت اول

قسمت اول : مشکلات و چالش ها در دوران نامزدی و زندگی زناشویی

در این ویدئو قصد دارم شما را با مشکلات و چالش هایی که در ارتباط با همسر و نامزدتان پیش می آید برایتان صحبت کنم.

این روزها تا با هر خانمی حرف می زنم، به دنبال یک زندگی خوب و ازدواج موفق هست، اما در این راه با مشکلات و موانعی مواجه هستند و این مشکلات جوری شده که اغلب بانوان کشورم درگیرش هستند.

در این ویدئو (قسمت اول) می خوام در رابطه با مشکلات در زندگی زناشوییتان صحبت کنم!

شاید در ارتباطتون با همسر و یا نامزدتان، دچار مشکلات ارتباطی و بی تفاوتی از طرف مقابلتان شده اید؟
بارها تلاش کرده اید که توجه و محبت طرف مقابلتان را به طرف خودتان انتقال دهید اما؟
بارها شده ...

من دختر ایرانم و می خواهم با شما در این ویدئو در رابطه با مشکلات رایجی که شما هم درگیرش هستید صحبت کنیم.

با من در این ویدئو همراه باشید، و پس از دیدن ویدئو میخوام از تو دوست خوبم بخوام که اگر تجربیاتی مشابه از از این قبیل داری، را در قسمت نظرات درج کنید و در ویدئوی بعدی میخواهم تحقیقی نسبت به این مشکلات رایج کنم و راهکارهایی برای مشکلات آموزش دهم.

نمایش بیشتر
میخواهم به رایگان مشترک شوم!
رایگان
برای دیدن این برنامه رایگان روی دکمه بالا کلیک کنید!

ثبت نظر و یا سوال

1397/7/17 10:15  مدت زمان عضویت:2024 روز
0
با سلام وقتتون بخیر من سال 90 عقد کردم و4سال تو عقد موندم که همسرم بتونه شرایط زندگیمون جور کنه ولی نشد واز هم جدا شدیم اسم ایشون از شناسنامم اومد بیرون ومن دیگه قصد ازدواج نداشتم تا چند وقت پیش با آقایی آشنا شدم که از نظر رفتاری خیلی نزدیک به من بود ومن از این قضیه خیلی خوشحال بودم دوست نداشتم زندگیم با دروغ شروع بشه من گذشتم بهش گفتم ولی ایشون سر این قضیه رابطمون به هم زد گفت که براش سخت حالا من باید چیکار کنم من خیلی از ایشون خوشم اومده بود
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/17 22:25  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز کار بسیار خوبی کردید که حقیقت را کتمان نکردید چون ممکن است فرد دیگری این موضوع را به او بگوید یا اینکه شما همیشه استرس این را داشته باشید که موردی هست که اگر متوجا شود زندگیتانرا بهم بزند پس گفتن به موقع شما باعث شد که او راه خود را مشخص کند و تصمیم خود را بگیرد .اگر او شما را دوست داشته باشد و با این شرایط بپذیرد حتما دوباره برمیگردد اگر هم نتواند بپذیرد برای همیشه میرود پس اصرار و خوستن شما هیچ تاثیری نخواهد داشت
1397/7/4 14:01  مدت زمان عضویت:2037 روز
0
سلام.من 33 سالمه.حدود13ساله که با یه آقا دوست هستم. ایشون 1 سال و 7 ماه از من کوچیکتره . تک فرزند هستن . اما من 2 خواهر و 4 برادر دارم . مادرش با ازدواج ما مخالفه . یعنی ایشون تا پارسال نمیدونست که من توی زندگی پسرش هستم . این 13 سال هزار بار رابطه رو تمام کردم اما باز خودم بودم که شروعش کردم . دیگه مطمئنم که تلاشی نمیکنه برای ازدواج با من . از خودم عصبانیم که چرا نمیتونم کنار بذارمش . ترو خدا کمکم کنید
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/4 20:32  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز چقدر دیر تصمیم گرفتید او را کنار بگذارید شما اگر به عمر تلف شده خود و رفتار او با شما و بازیچه قرار داده شدن شما توسط او فکر کنید به هیچ عنوان تردیدی در کنار گذاشتن او نمی‌کنید چرا باید برای کسی که با شما این رفتتر را کرده است ارزش قائل شوید سیزده سال بسیار زیاد است شما سن ازدواج و افرادی که میتوانستید با انها ازدواج موفق داشته باشید را از دست داده اید .باز هم دیر نشده است ارتیاطنان را با او ادامه ندهید .برای اینکه بتوانید با این موضوع بهتر کنار بیایید با دوستان خود به تفریح ویا کوه بروید .به یک فعالیت ورزشی مشغول سوید و یا به کلاسی که علاقه دارید بروید.
1397/7/3 13:14  مدت زمان عضویت:2038 روز
0
سلام خانم نصیری
من فاطمه هستم 26 سالمه توی زندگیم سعی کردم همیشه راه درست رو انتخاب کنم عقلانی فکر کنم ولی الان تو یه مسیری افتادم که عقل و احساسم با هم دگیر شدن من همیشه بخاطر چارچوبای زندگیم که خودم واسه خودم مشخص کرده بودم هیچ وقت درباره دوستی با جنس مخالف فکر نمیکردم و اصلا مایل نبودم تا اینکه تو سن 19 سالگی احساس کردم از پسر عمم خوشم میاد اولش خودم باور نداشتم میگفتم ای یه حس گذراس و بش فکر نمیکردم ولی بعد 8 سال احساسم نه تنها از بین نرفت بلکه هی جون گرفت الان توی مغز و قلبم ریشه کرده نمیدونم چیکار کنم؟ از یه طرف فشار خانواده وقتی که خواستگار میاد کسایی که من نمیخوام اخه چطور میشه کسی رو که تو ذهنمه کنار بزارم با شخص دیگه ای ازدواج کنم؟ پس عمم از این حس خبر نداره یا شاید من فکر میکنم خبر نداره.ترو خدا راهنماییم کنیم توی بد برزخی گیر کردم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/3 22:51  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز با توجه به صحبتهایی که داشتید برداشت من این است که عشق شما یک طرفه است و هیچ دوست داشتنی از طرف پسر عمه شما نسبت به شما وجود ندارد اگر او به شما علاقه داشت قطعا به شما پیشنهاد ازدواج میداد یا نسبت به علاقه شما عکس العمل نشان میداد پس چرا ذهن خودتان را باید درگیر کسی کنید که هیچ گونه احساسی نسبت به شما ندارد .پس اگر خواستگار خوب و مورد پسند خود و خانوادتان دارید ازدواج کنید و بیش از این ذهنتان را درگیر او نکنید .
1397/7/3 11:18  مدت زمان عضویت:2038 روز
0
سوال
من دختری 29 ساله هستم 3 سال است با اقای 35 ساله رابطه دوستی دارم رابطه ما با هم خیلی خوب است ولی من هربار صحبت از ازدواج میکنم به هر دلیل تفره می رود و نمیخواهد در رابطه با این موضوع صحبت کند در صورتی که خیلی از موارد من را تامین می کند به طور مثال من در خانه این اقا با اجاره کمتری زندگی می کنم. خانواده ایشان کاملا از رابطه ما مطلع هستند و در کل فامیل اعلام کردند که من دوست دخترش هستم ولی برایم جای سوال هست که چرا نمیخواهد ازدواج کنیم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/3 15:07  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عززیز میزان اطلاعاتی که من بتید در مورد شما و خانوادتان داشته باشم بسیار کم است. مدت زیادی از اشنایی شما با او میگذرد ذکر نگرده اید که رابطه شما تا چه حدی پیش رفته است شما اگر میخواهید رابطه تان به ازدواج ختم شود باید میزان دیدارتان را با او کم کنید و در ان منزل نمانید ایسون زمانی که میبینید شما به راحتی در دسترس او هستید چرا باید به ازدواج فکر کند .با او صحبت کنید و زمانی را برای او تعیین کنید اگر در این مدت اقدامی نکرد اادامه ندهید.اگر به این روال پیش بروید بعد از مدت که شما تمام احساسات و وجود خود را که در اختیار او قرار دادیدشما را ترک خواهد کزد پس بهتر است بیش از پیش نروید.
1397/7/3 01:05  مدت زمان عضویت:2038 روز
0
سلام خانوم نصری
من دختری هستم 26 ساله
من 3 سال پیش با آقایی در ارتباط بودم که با قصد ازدواج باهم ارتباط داشتیم که 1سالو سه ماه به طول انجامید
در این یک سال همه چیز خوب و خوش بود حتی برای ازدواج خیلی کاراها انجام دادیم ولی سه ماه اخیر بخلطر اتفاقای کوچیک هرروز دعوا داشتیم
چون اون اقا کارایی از من میخواست که گاها شرایط نمیذاشت اون کاراو انجام بدم نه اینکه نخوام موقعیت اون کارو نداشتم
که مثلا نباید تنهایی مسافرت برم
حتما باید خانوادم کنارم باشن
خوشم نمیاد سوار ماشین غریبه ها بشی از جمله پسرخاله و پسردایی و از این قبیل کارها که گاها من بخاطر مجرد بودن نمیتونستم اوتجوری که اون میخواد انجام بدم
بخاطر این بهانه ها و دعواهای کوچیک ما از هم جدا شدیم
توی این مدت جدا شدن من خیلی خواستگار داشتم ولی هیچکدومو نمیپسندیدم و فقط و فقط فکرم درگیر گذشته بود چون اون آقا رو خیلی دوس داشتم
بعد مدتها اون دوباره برگشته البته تو این سه سال چندباری برگشته بود ولی اینبار یجور دیگه برگشته هی بهم میگه دوستت دارم ولی شرایط ازدواج ندارم
مشکل کار دارم من نمیتونم تورو بدبخت کنم تو باید به زندگیت برسی من، تو زمان زیادی نداری باید ازدواج کنی و خوشبخت بشی و کلی از این حرفا
و کارایی هم برای من میکنه که من مطمئن تر میشم این بازم منو دوس داره و خودشم داره عذاب میکشه
من خیلی بلاتکلیف موندم نمیدونم باید چیکارکنم باید منتظر این اقا بمونم یا اینکه برم دنبال زندکیم
اصلا اگه رفتم دنبال زندگیم ایا فکر این اقا میذاره چون منم واقعا دوسش دارم و این سه سالو شبی نشده که بهش فکر نکنم
خانوم نصری منو راهنمایی کنید واقعا تو برزخ گیر کردم ممنون از شما.
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/3 07:53  مدت زمان عضویت:2335 روز
1
سلام دوست عزیز با توجه کخ او یک دفعه رفته و برگشته و در حال حاضر هم تصمیم به ازدواح ندارد بهتر است او را فراموش کنید او فقط در حد حرف شما را دوست دارد اگر شما را برای ازدواح دوست داشت قطعا اقدامی میکرد پس بهتر است به اینده خود بیشتر فکر کنید .او اگر تصمیم به ازدواج با شما را داشت هیچ گاه به شما پیشنهاد نمیداد که با شخص دیگری ازدواج کنی .مطمعن باش اگر شخص دیگری در کنار شما قرار گیرد و ازدواج کنید و او شما را از هر جهتی تامین کند قطعا او را فراموش خواهی کرد پس ادامه دادن به این صورت جز اینکه شما زمان و سن ازدواجتان را از دست میدهید هیچ ثمره دیگری ندارد .توجه کنید او به چه راحتی به شماا پبشنهاد میدهد دنبال زندگیتان بروید پس شما هم احساسات را کنار گذاشته و عاقلانه تصمیم بگیرید.
1397/6/24 10:43  مدت زمان عضویت:2048 روز
0
با درود خدمت شما . متاسفانه بعضی وقتها یک جمله مرز میان تمام داشته ها و دوست داشتنها و عشق را چنان ناود میکند که انگار هیچ نداشته ای . فاصله ای میان همه داشته ها و نداشته هایت یک لحظه میشود ومیبینی که هیچ نداری . تنها عشق کافی نیست . من مردی هستم که بعد از بیست سال زندگی مشترک دانستم آنکه به او در تمام این سالها عشق ورزیده ام عاشق دیگری شده است . کسی جوانتر و خوش تیپ تر و احیانا زبان بازتر و مهربانتراز من . اما او بعد از دو سال ارتباط صراحتا به من گفت که چنین چیزی وجود دارد و باعث شد روحم از بودن جسمم خسته شود . از من ببخش خواست بخاطر همه آنچه که اشتباه نامید و عذر خواهی اما من دیگه اون آدم سابق نیستم . غمگینم و دائما این سوال چرا ؟ من که از او برای خودم بتی ساخته بودم و همیشه او را سرافراز تمام زندگی کرده بودم . در تمام خانواده هایمان از عشق و علاقه من به او میگفتند و حتی حسادت میکردند . حتی در بین شوهر خواهرانش هم همیشه رفتار و گفتار من به عنوان یه عاشق عجیب یاد میکردند . نمیدونم میشه گفت یا نه ولی الان یه زندگی دو گانه دارم چون عاشق او هستم و هنوز از صمیم قلب دوستش دارم درست انگار هیچ اتفاقی نیافتاده رفتار میکنم . اما در تنهایی خودم روزی نشده است که گریه نکرده باشم . او مرد دیگری را از من بیشتر دوست دارد . چگونه میتوان از این رنج خلاص شد . با داشتن دو دختر بی نظیر و مهربان و دوست داشتنی و زنی که بی نهایت دوستش دارم اما همیشه غمگینم.
1397/6/21 09:15  مدت زمان عضویت:2051 روز
1
سلام علیکم خدمت تمامی دوستان از خانم پریسا نصری بخاطر راهنمائیها و مشاوره و ارشادهایشان بسیار سپاسگزارم واقعا آموزنده هستند اما یک نکته اینکه خانمها یادشان میرود به آقا که از سر کار برمیگردد به اون با دلی شاد غذا بدهند و یا به آقای خود تیپ بزند و لباس عالی بزبپوشند و وقتی هم آقا از لحاظ عاطفی دگرگون میشود دیگر نمشود او را به به حالت اول برگردوند .
1397/6/19 08:09  مدت زمان عضویت:2053 روز
1
سلام خدمت خانم نصری
من حدود 15 سال است که با همسر ازدواج ،و نتیجه این ازدواج دو پسر 14 و 8 ماه است .مشکلی که من بیشتر با خانمومم دارم اینکه اصلا ایشون من را جز جای حساب نمیکند و مدام میگد شما ما را بدبخت کردید. تو برا ما کاری نمیکین .ما آقا بالاسر نمیخواهیم .تو برا زندگی تلاش نمیکنی .(تو گرسنه کجا بودی ) و از این حرفها.و کلا از زمانی که در حالت بیداری در منزل هستم که در 24 ساعت 3 ساعت است همین طور ناراحتی میکند و به ی چیزهای کوچیک گیر میدد و عصاب من و بچه ها را خراب کرده است تا الان چندین با ر به ایشون گفته ام که اگر میدونی نمیتونی ادامه بدی بیا از هم جدا بشیم . حالا لطفا شما من را راهنمایی کنید که چه طور با این وضعیت کنار بیایم و چه کار کنم . دیگر هم از این وضعیت خسته شده ام
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/6/19 15:39  مدت زمان عضویت:2335 روز
1
سلام دوست گرامی همانطور که میدانید وضعییت اقتصادی باعث شده که در بسیاری از خانوادها این موضوعات پیش بیایدو شما به عنوان مرد خانواده باید بتوانید به همسرتان این اطمینلن را بدهید که همه چیز تحت کنترل است و تا زمانی که در کنارش هستید نمی گذارید زندگیتان را چیزی تهدید کند .گرچه شما با رفتارهایتان باید این اطمینان را در او ایجاد کنید اما در لحظاتی که او غمگین است و احساس اضطراب می کند باید این جمله جادویی را برای او به کار ببرید و به او ارامش دهید اگر فکر می کنید فراهم کردن امکانات زندگی برای شاد کردن همسرتان کافی است اشتباه می کنید ایجاد احساس ارامش و اطمینان و گاهی بیان کردن این جملات او را بسیار ارامتر و اعتمادش به زندگی مشترکتان بیشتر خواهد شد .زن هرگاه رنج و عصبانیت خود را لیرون بریزد و اشکار نماید احساس ارامش و اسایش بیشتر می کند ماهیت یک زن درخواست تایید امور است در صورتی که مردی در مقابل پیسنهادهای یک زن ار خود مقاومت نشان دهد زن با ایت حال که مفهوم این مقاومت را درک میکند اما هیچ گونه توجهی به ان نشان نمی دهد و در این زمان احساس می کند که مرد به او احترتم نمی گذارد .پس سعی کنید نسبت به او عشق بورزید و او را ارام کنید .یک همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خود مطمعن شود .
1397/5/31 20:56  مدت زمان عضویت:2071 روز
0
سلام خدمت خانم نصری عزیز و مشاورین محترم سایت...
من چند وقتیه که با یه دختر خانمی آشنا شدم، با توافق خانواده ها کم و بیش باهم در ارتباطیم، ایشون از خیلی جهات به ایده آل های من نزدیکن، منتها در این مدت یه چیزی منو خیلی نگران کرده، اونم اینکه ایشون بسیار آدم دهن بین و مغروری هستن! من نگرانم که نکنه با هر حرفی بهم بریزن! به هرحال تو زندگی ممکنه مشکلات و سختیهای زیادی اتفاق بیفته، اگه قرار باشه تو اون لحظات پشت منو خالی کنن و با هر حرف و حدیث و نیش و کنایه ای از جانب مردم و اطرافیان بهم بریزن جا بزنن و یا کم بیارن که نمیشه! اگه مثلا خدای نکرده یه وقت یکی از دخترای فامیل جلو ایشون فخرفروشی کنن یا بهشون کنایه بزنن که مثلا وسایل من بهتره، بعد ایشون طاقتشون طاق بشه نتونن تحمل کنن و نیش و کنایه رو به من منتقل کنن یا سرکوفتم بزنن یا هر چیز دیگه ای که نمیشه! خودشون هم بهم گفتن که من آدم مغروری هستم و نمیتونم جلو حرف مردم طاقت بیارم! کلا به این نتیجه رسیدم که ایشون بیشتر ازینکه پشت من باشن پشت حرف مردمن! نمیدونم چیکار کنم!!! الان خیلی ذهنم درگیره و خیلی نگران و مضطربم! نمیدونم به رابطه ام ادامه بدم و آیا میشه رو یه زندگی مشترک آروم رو ایشون حساب کرد یا نه! لطفا کمکم کنید و راهنماییم کنید که چیکار باید بکنم؟!
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/6/1 15:58  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست گرامی علت دهن بینی اعتماد به نفس پایین اسا و حرفهای دیگران روی انها تاثیر میگذارد این رفتارها ناشی از ویژگی های شخصیتی اسا و تغییر انها بسیار دشوار و گاهی نیز ناممکن خواهد بود این خانم شخصیت نمایش دارد و تلقین پذیری از خصوصیات اصلی مهم چنین شخصیتهایی است هدف مهم این افراد جلب توجه دیگران است و برای رسیدن به این هدف دست به هر کاری میزنند این افراد پذیرش و تحمل شنیدن نظر مخالف را ندارند و در صورت شنیدن نظر مخالف مضطرب و افسرده و حتی پرخاشگر می شوند این افراد همیشه نگران نگران از دست دادن حمایت را دارند .پیشنهاد من به شما این است قیبل از ازدواج حتما به یک مشاور ازدواج مراحعه کنید .
1397/5/24 13:23  مدت زمان عضویت:2086 روز
0
سلام میکنم خدمت خانم نصری گل
خواستم بگم پریسا جان من و طرف مقابلم که مرحله ی آشنایی با اجازه ی خانواده ها صورت گرفته رو به سر میبریم . ولی اخلاق و رفتارشون همون موضاعاتی بود که بیان کردید فردی بددهن سریع عصباتی میشه شکاک هست و نمیدونم با این شکاکی اون چه کنم ترس ازش دارم هر چیزی رو نمیتونم بهش بگم اصلا برام ارزش قایل نمیشه وقتی بهش میگم بیا بریم مشاوره فرار میکنه و فقط بهونه میاره حتی احساس میکنم بهم دروغ میگه وقتی باهاش درمیون میگذارم سریع بهش برمیخوره و جوری حرف میزنه که در آخر خود من رو مقصر میدونه . بیرون فوق العاده با رفیقاش میگه میخنده ولی به من که میرسه کلا اخلاقش عوض میشه . شکاکی بودنش بیشتر اذیتم میکنه هر جا برم هر کجا میگه عکس بفرست وقتی این رفتارا رو میکنه جوریه که به شخصیتم لطمه وارد میشه ازشم میپرسم اعتماد نداری میگه دارم ولی میترسم
پریسا جان واقعا نمیدونم چیکار کنم یک راهکار ی نشونم بدید تو ویدئو هاتون درمورد مرد شکاک و سوظن صحبت کنید ممنون میشم .
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/5/24 15:37  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز باید ببینید رابطه دونفرتان در گذشته که پرر نگ بوده چه کرده اید ؟ایا یکی ز دخترهای پر ناز و ادا بوده اید که برای امتحان کردن احساسات مرد زندگیتان مدام او را تا لب چشمه میبردید و تشنه بر میگردانید یا اینکع در حال حاضر کاری کردید که او را از رفتنتان بترسانید تا بیشتر قدر بودنتان را بداند .خیلی وقت هد این خود ما هستیم که ار همسر ارام خود مردی شکاک و بیمار میسازین .رفتارهای اشتباهی که نمونه شان را در بالاگفتم مستواند ریشهای اعتماد زا در زندگی مشترک بخشکاند و شک و ترسیدن را به عادتی همیشگی برای یک مرد تبدیل کند .اما اگر با همسرتان صادق بودید توصیه میکنم کمی با ریزه کاری های رفتاری فکر کنید بهترین کار این است که نقاط حساسیت او را بشناسید و ان ها را انجام ندهید ‌سعی کنید خانه تان را میدان بحث و کشمکش در این مورو بر ابعاد دیگر رابطه شما تاثیر میگذارد با او ثحبت کنید و بگویبد که این کنترل شدن ها ازارتان می دهد سعی کنید برای ادامه راه به توافق برسید مثلا اگر او انتظار دارد چند بار در زوز از خودتان به او خبر بدهید و در مقابل حساسیتش را کم میکند این کار را برایش انجام دهید.
1397/5/15 19:13  مدت زمان عضویت:2093 روز
0
من الان وسط همون جهنمم.. بعد 15 ماه عقد بودن..از همون روز اول تو ذوق تازه عروسش میزد.. خوش نبودم بعدش پدرش فوت کرد بدتر شد همش بهانه همش گیر دادن همش بحث..کلمه اول به دوم نرسیده با کلامش میزد تو دهم که من حرف تو دهنم خشک میشد..الان سه ماهه که کلا گذاشته رفته..گفت برو قانونی پیگیری کن هرچی میخوای..یک ماه سکوت کردم نه اومد توضیح بده نه دلیل اورد نه حرفی و نه پیشنهادی..منم رفتم دادگاه گفتم این اقا رفته و من میخوام تکلیفمو بدونم..بعدش الان شاکیه که خوردم کردی شکستم داغونم کردی..پامو و زندگیمونو به دادگاه رسوندی..الان میگه میخوای چیکار کنی؟ از روش های زنان جذاب شمام دارم استفاده میکنم الان فهمیدم زن خوب بودم تا جذاب ..ولی متاسفانه خیلی جبهه میگیره..بد حرف میزنه و حتی توهیین میکنه در صورتی که قبلا اصلا این طور نبود..کلا ساکت بود و هروقت چیزی میگفتم یا میخواستم همیشه جوابم این بود که الان وقتش نیس..ولی وقتش کلا برای دیگران ازاد بود و حتی اجازه میداد واسه زندگی منم برنامه بریزن....تو برزخ بدی موندم که باید چیکار کنم با این ادم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/5/16 15:00  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز با شراطی که ذکر کردید او از جداایی و دادکاه ترس دارد بهتر است اول به یک مشاوره خانواده مراجعه کنید و زود تصمیم نگیرید اگر مشاور پیشنهاد طلاق را به شما داد اقدام کنید .
1397/1/28 21:45  مدت زمان عضویت:2199 روز
0
من ده ساله ازدواج کردم باعشق ،کارمند بودم اولش همه چی خوب بود وقتی دیگه مشکلات مالیمون‌برطرف شدن و البته همسرم بدلیل دکتر نرفتن وچکاب نکردن و بی اعتنایی به مشکلات جسمی که داشت سکته قلبی کرد بعداز اون عوض شد نذاشت برم سر کار ارتباطش با خانواده ام بد شد گفت جدا بشیم و کلی روی اخلاق من عیب گذاشت بعد فهمیدیم با دختر عمه اش ارتباط برقرار کرده واون شرط ادامه این ارتباط رو رفتن من دونسته عاشق شده بود بعدکه من فهمیدم وبه روش آوردم گریه کرد ازم خواست گذشته رو فراموش کنیم و یه زندگی جدید داشته باشیم اما دییگه هیچ کاری رو برای من با علاقه انجام نمیده دوستم نداره از همه کارهام الکی ایراد میگیره دست روم بلند میکنه بدون اینکه بهانه ای داشته باشه مثلا حرف ده سال پیش رو میزنه که تو این حرف رو زدی و سرم داد میکشه بهم بی احترامی میکنه وقتی میخواد بهم پول بده خوردم میکنه داغونم کرده نمیدونم چه کار باید بکنم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/29 07:46  مدت زمان عضویت:2335 روز
1
سلام دوست عزیز شما سعی کنید با همسر خود دوستانه صحبت کنید شاید موردی باشد که شما از ان بی اطلاع هستید و دلیل خیانت ایشون است و یا اینکه او نمی داند که خیانت میکند پس بهتر است با او صحبت کرده و دلیل کارها و رفتارش را سوال کنید.
1397/1/25 20:49  مدت زمان عضویت:2201 روز
0
سلام ، من 6ساله كه زندگى مشتركمو شروع كردم ، شوهرم حسن هاى خيلى خوبى داره ، من به شدته باور نكردنى دوستش دارم ، ولى دست بزن داره ، اهانت به خودم و خانوادم ميكنه ، تو هر كارى بايد ازش اجازه بگيرم ، كه منم قطعن اين كارو ميكنم ، و يكى از مشكلات خيلى خيلى مهم ما اينكه دوست داره من شاغل باشم ، اينو همان زمان خواستگاريم بهم گفت ، ولى من اعتماد به نفس كار كردن و ندارم چون تا حالا تجربه نداشتم و همه دعواهاى ما به بى اورزه بودن من ختم ميشه ومنو با زنهاى شاغل مقايسه ميكنه و سر كوفت ميزنه ، واقعن نميدونم بايد چيكار كنم ، ديگه كم آوردم ، افسرده شدم بدجور كمك كنين!
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/26 07:28  مدت زمان عضویت:2335 روز
0
سلام دوست عزیز پیشنهاد من به شما این است که حتما به یک مشاور خانووه مراجع کنید .و برای کار کردن هم شما اکر تواناییش را دارید حتما استفاده کنید .با این شرتیط اقتصادی زن و مرد باید کار کنند .
1396/12/28 20:46  مدت زمان عضویت:2292 روز
0
باسلام همه این دغدغه‌ها رو من دارم لطفا راهکار های سریع و جواب دهنده رو پیشنهاد بدین ممنونم
1396/12/16 09:22  مدت زمان عضویت:2240 روز
0
سلام خوبین
اول از همه تشکر میکنم بخاطر سایت و صحبتهای خوبتون
من هم یه تجربه مشابه دارم که با فردی اشناشدم حدود یکسال اول همه چی خوبه ولی الان خیلی کمرنگ ارتباطمون همش میگه کاردارم ارتباطمون فقط درحد اینه که صبحابهم صبح بخیر بگیم و هرچی صحبت کردم دعواکردم کوتااومدم بخشیدم فایده نداره و چندبار حتی نخواستم ارتباط داشته باشم ولی خودش دوباره شروع کرد نمیدونم چیکار کنم فقط میگه مجبورم بخاطر کارم نمیدونم این شرایط و ادامه بدم یا نه با توجه به اینکه پدر و مادرشون فوت شدن و از لحاظ روحی هم زیاد مساعد نیستن خیلی دلم میسوزه
ممنون میشم راهنمایی کنین.
باتشکر
پاسخ ها
- مشاور سایت
1396/12/16 13:06  مدت زمان عضویت:2335 روز
1
سلام دوست گرامی دلسوزی شما به جا نیست و جایگاهتان را در رابطه مشخص کنید .اگر به این صورت میخواهد ادامه دهد شما ادامه ندهید.
برنامه های مرتبط