به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
شماره تماس پشتیبانی
02187700778

بهشت یا جهنم؟ - قسمت دوم

نیاز به پشتیبانی دارید
پشتیبانی از طریق تلگرام
یا
تماس با شماره:
02187700778
درباره این برنامه

بهشت یا جهنم؟

قسمت دوم: مشکلات و چالش ها در دوران نامزدی و زندگی زناشویی

در این ویدئو در رابطه ی برخی از نگرانی و چالش هایی که در ارتباط با همسر و نامزدتان برایتان صحبت میکنم.

در این ویدئو (قسمت دوم) می خواهم نظرتان را نسبت به سوالات زیر در زیر همین ویدئو برایمان درج کنید:

مرد خوب وجود دارد یا خیر؟

از نظر شما بهشت گمشده شما کجاست؟

از نظر شما این دغدغه ها وجود دارد یا خیر؟


در ویدئوی بعدی نسبت به راهکارهایی برای رفع این مشکلات و نگرانی ها برایتان صحبت کنم.

با من در این ویدئو همراه باشید، و پس از دیدن ویدئو میخوام از تو دوست خوبم بخوام که اگر تجربیاتی مشابه از از این قبیل داری، را در قسمت نظرات درج کنید و در ویدئوی بعدی میخواهم تحقیقی نسبت به این مشکلات رایج کنم و راهکارهایی برای مشکلات آموزش دهم.

نمایش بیشتر
میخواهم به رایگان مشترک شوم!
رایگان
برای دیدن این برنامه رایگان روی دکمه بالا کلیک کنید!

ثبت نظر و یا سوال

1398/10/24 01:41  مدت زمان عضویت:1766 روز
0
بله چالش زندگی امروز وجود دخترای جوونی هست که با وجود اینکه میدونند همسر من مرد متاهلی هست خودشون بهش عرضه میکنند.وواقعا یک زندگی که بعدبیست سال با وجود دوتا بچه وجود داره البته به لطف همسر خیانتکاربنده ..مساله ای نیست واون دخترخودش خواسته وایشون هم راضی هستن توی زن چرا زندگی ما رو با صحبت راجع به این مساله تلخ میکنی.میخوام بدونم من کی هستم ؟واقعا همه خانمها این مشکل دارن که قطعا جوابش نه هست .ومرد تنوع طلب با هیچ چیز وتوهیچ سنی از خیانتش کنار نمیکشه.
1398/5/5 13:46  مدت زمان عضویت:1706 روز
0
باسلام واحترام
مردی هستم 43 ساله 16 ساله ازدواج کرد حاصل این زندگی دو دختر ویک پسر هست .با عشق وارد زندگی مشترک شدم بر خلاف اکثر مردان بسیار عاطفی شوخ هستم .من در موقع مجردی تنها بودم و وارد دوستی با دختری شدم ولی بعد چند ماهی متوجه شدم این رابطه سرانجامی نداره واز هم جدا شدیم بعد یک سال نیم ازاون رابطه احساس کردم کسی باید باشه که بتونه حالمو خوب کنه وبشه زن زندگی من خیلی ها را بهم پیشنهاد کردند وبا چشم باز زن زندگیمو انتخاب کردم حس خوبی بهش داشتم دوران نامزدی خوبی داشتیم ولی بعد از عقد کردن متوجه شدم پدر ومادرش میتونند حسابی روش تا ثیر گزار باشند بعد از دواج این دخالت را خیلی بیشتر احساس کردم یه زندگی پیدا کردیم بی در وپیکر هر چه پیش می اومد تو زندگی خوب وبد تو خونشون همه میدونستند کم کم از هم دور شدیم دیگه نمیتونستم حرفای دلمو بشه بزنم کم کم تو لاک خودم فرو رفتم بعد از تولد فزرند اولم خیلی با هم درگیر بودیم بعد از چند سال بهد ازدواجمون خانمم تصمیم گرفت ادامه تحصیل بده اولش مخالف بودم ولی وقتی تو ازمون قبول شد تصمیم گرفتم کمکش کنم وپیشرفت کنه همه جا کنارش بودم هیچ جاایی تنهاش نراشتم چه کار تو خونه چه کارهای که مربوط به دانشگاهش میشد شاید ساعتها در در دانشگاه می ایستادم تا کلاسش تموم بشه وبیارمش تا خستگی راه بهش نمونه .تو پایان نامش اینقدر که من میخواستم بهترین باشه خودش این حس را نداشت بلاخره درسش تموم شد وسر کار رفت بازم اولش مخالف بودم ولی بعدش بازم تصمییم گرفتم کنارش باشم و هر جا بتونم کمکش کنم سال اول تو یه مدرسه دخترانه غیر انتفاعی مشغول کار شد خیلی براش به عنوان یه تازه کار سخت بود ولی اون موقع بیشتراز همیشه کنارش بودم حتی ساعتها تو اینترنت براش تحقیق میکردم سال دوم بهتر از سال قبل وسال سوم دیگه کاملا راه افتاده بود و احتیاج بهم نداشت دیگه احساس کردم من بدرردش نمی خورم بیشتر کارش شده بود کلاسش وخانواده خودشتا بود مدرسه بود وبعدش کنار خانوادش . ومن شده بودم همون تنهای همیشگی . کم کم این خسته شدن را تو زندگیم حس کردم وحس کردم باید این تنهای را باکسی قسمت کنم دوسال پیش خانمی تو زندگیم اومد فقط باهم حرف میزیدم این فقط به صورت چت دردمون یکی بود کم توجهی هر دو مشکلمو یکی بود تو این دوسال که بهم بودیم هیچ وقت در موردمسائل جنسی حرف نزدیم گه گاهی همو میدیم گذشت تا خانمم متوجه شد واشوبی بپا کرد وقتی بهش گفتم تو خودت باعث شدی من از تو دور بشم میگفت من هم که باعث شده باشم تو حق ارتباط باکسی دیگه را نداشتی کارمون به مشاوره کشید خیلی موضوع هارا پیش مشاوربازگو کردم اونجا قبول به تقصیر خود میکرد ولی بعد از چند روز دوباره بازخواست هاش شروع میشد فعلا یه زندگی سرد وبی روحی را دارم سپری میکنم هر دو از هم فراری هستیم من میدونم که کاری که کردم و ارتباطی که با اون خانم پیدا کردم اشتباه بوده وهیچ دلیل وبرهانی نمیتونه کارمو توجیه کنه ولی ایا تمام مشکل از من بوده ایامن حق داشتن یه زندگی عاشقانه همراه زن وفرزندانم ندارم ایا ما نمیتونیم در یه جاهای از زندگی فقط به خودمون فکر کنیم و افراد دیگه وارد زندگیمون نشد واونا را در جایگاه خودشون بهشون احترام بزاریم حالا من از شما سوال دارم شما برا ی این مردان وطنتون چه پیشنهاد وراه حلی دارید چون من واقعا زتندگیمو دوست دارم ومیخوام همه در کنار هم خوب وخوش ودر کمال رضایت زندگی کنیم نه به تظارهر. با تشکر فراوان از شما
پاسخ ها
سبا یعقوبی مشاور سایت
1398/5/21 15:26  مدت زمان عضویت:2133 روز
0
دوست عزیز از اینکه دچار چنین مساله ای شدید متاسفیم و امیدواریم مجدد بتونید آرامش رو به زندگی خودتون برگردونید
واقعیت اینه که شما با خواسته ی خودتون پذیرفتید با کسی ازدواج کنید که تقریبا از همان اوایل ازدواج می دونستید که به خانوادشون وابستگی دارند ! اما اشتباه شما زمانی بوده که برای پر کردن خلاء بین خودتون و همسرتون اجازه دادید با شخص دیگری وارد رابطه بشید که همین مشکلات شما رو بیش از پیش تشدید کرده ! شما می تونستید از همین انرژِی و احساس برای بهتر شدن رابطتون با همسرتون استفاده کنید و سعی می کردید رابطه را پایدار کنید
در صورتی که واقعا در تلاش هستید که این شرایط را تغییر دهید می توانید با همسرتان به یک زوج درمانگر یا مشاور متخصص مراجعه کنید تا راحت و بهتر این مسیر را طی کنید
می تونید با گفت و گو با همسرتون ازشون بخوایید راهکارهایی که باعث بهتر شدن و اعتماد بیشتر در زندگی مشترکتون میشه رو با هم انجام بدیدو به همدیگه کمک کنید.
در همین رابطه دوره ی جامع سلطان زندگی من به شما پیشنهاد می شود
https://www.parisanasri.com/product/9-soltan-pack
موفق باشید
1397/10/27 15:29  مدت زمان عضویت:1994 روز
0
به نظر من آگاهی از ویژگی طرف مقابل خیلی مهمه , شناخت حساسیت هاش و توجه به علاقمندی هاش. زنی که همسر و یا نامزدش رو دوست داره باید ابتدائا به شناخت ویژگی های پارتنرش توجه کنه و وقتی به اون حساسیت ها احترام گذاشت مسلما در نزد همسرش محبوب خواهد شد.گاهی اوقات خانومها خیلی ناراحت میشن و این باعث میشه طرفشون رو سرزنش کنند که بنظر من بجای اینکار بهتره به صورت مکتوب با الفاظ محبت آمیز برای نامزد یا همسرتون نامه بنویسید و توش از دلتنگی هاتون و دغدغه هاتون بگین.خیلی وقت ها وقتی مردها مطلبی رو شفاها بهشون می گین زیاد توجه نمی کنن و شاید هم در برابرش موضع بگیرن و یا بیشتر باهاتون لج کنند ولی وقتی به صورت یک نامه عاشقانه و صمیمانه و یا دلنوشته می نویسید و مسایلتون رو باهاشون در میون میذارید فرصت کافی دارند که به حرف ها و دغدغه هاتون فکر کنند و چون نیازی نیست فی البداهه و سریع پاسخ بدن بهتر موضوع رو درک می کنند و باهاش کنار میان . ضمن اینکه اگه این نامه رو توی تلگرام نوشتید سعی کنید تا یه مدت بعد فرستادنش آنلاین نباشین تا همسرتون فرصت کافی برای فکر کردن داشته باشه. اگه هم نامه رو توی کیفش گذاشتین و یا توی مسیر راهش_ اگه باهم هستین_ میتونید به بهانه کاری خونه نباشید تا یه فرصت رو در تنهایی و بدون شما بگذرونه و به مسایلی که براش نوشتین خوب فکر کنه.
مردها خیلی وقتا نیاز به تنهایی دارند مخصوصا وقتی از چیزی ناراحتن و یا کم حوصله هستن بهتره توی این شرایط درکشون کنید و زود ازشون خداحافظی کنید. مسلما وقتی از اون حال در میان خیلی از شما سپاسگزار میشن که برای این حقشون احترام قایل شدین.یا وقتی سکوت می کنند می تونید بپرسید آیا می تونید کمکش کنید یا نه اگه گفت نه, بازم محبت آمیز بهش بگین پس بهتره یکم استراحت کنی عزیزم . دوستت دارم. مراقب خودت باش و خداحافظ. و دیگه بهش زنگ نزنید و منتظر بمونید تا خودش حالش اوکی بشه و به سمتتون برگرده...و هر وقت برگشت بجای سرزنش با محبت ازش استقبال کنید. سعی کنید به عنوان یک زن قدرتمند, صبوری رو توی زندگی مشترک تمرین کنید. خودتون شاد باشین و به خواسته هاتون اهمیت بدین. برای خودتون و اهدافتون ارزش قایل باشین و در کنارش با همسرتون هم چند بار در روز حدودا 3 بار گفتگوی کوتاه داشته باشین و حالش رو بپرسید. یک مساله ای که خیلی وقت ها آقایون رو ازتون دور می کنه صحبت کردن های طولانی هست مردها اغلب حوصله شنیدن مطالب با جزئیات مثل خانوم ها رو ندارند و اغلب زود خسته میشن. بنابراین همیشه سعی کنید صحبت کردن با جزئیات رو برای مادر و یا دوستان تون کنید که همجنس شمان چون واقعا لذت می برند و شاید 2 تاسوال بیشتر هم بپرسن و بخوان دقیقتر هم بدونن ولی مردها اغلب نتیجه گرا هستن و بیشتر میخوان بدونن اصل موضوع چی بوده و نتیجه چی شده. پس همیشه توی صحبت کردن با آقایون بخصوص همسرتون به این نکته خلاصه گویی توجه کنید تا بتونید همیشه جذاب باشید.
به اندازه مهر کنید نه بیشتر...مثلا وقتی محبت می کنید توجه کنید که اون محبت رو دریافت می کنید یا نه...اگه بی محبتی می بینید شما هم یه قدم پا پس بکشین بذارین همسرتون یه قدم بیاد جلو. اینطوری نشون می دین برای عشق و رابطه تون و خودتون ارزش قایلید و میخواین از محبت متقابل همسرتون برخوردار بشین. همیشه محبت باید مثل الاکلنگ باشه یه بار موقع ناراحتی همسرتون , شما کوتاه بیاین و یه بار اون .اگه این رابطه الاکلنگی نباشه و فقط همیشه یه نفر از خودش بگذره و کوتاه بیاد اون فرد به مرور زمان ارزشمندی و جذابیتش رو از دست میده و اون فداکاری تبدیل به وظیفه میشه .پس همیشه سعی کنید نسبت به این مسایل هر چند ظاهرا کوچک بنظر میاد و می دونم شما زن های قوی ظرفیتش رو دارید که باز هم گذشت کنید و از خواسته های خودتون بگذرید ولی اگه فکر می کنید خواسته تون معقول و منطقیه و حق شماست که همسرتون بهش توجه کنه بخاطر اهمیت حفظ رابطه تون و حفظ جذابیت تون, از حق خودتون نگذرید تا همسرتون متوجه بشه که شما هم برای خودتون. چارچوب دارید و ارزشمندین. بذارید اونم برای رسیدن به شما , برای بدست آوردن دلتون قدم برداره و تلاش کنه. سعی کنید زنی نباشید که همیشه در دسترس هست . گاهی بخاطر عمق بخشیدن به رابطه تون و افزایش جذابتتون ازش دوری کنید و بذارید دلتنگتون بشه و وقتی شد به نیازش به گرمی پاسخ بدین . به قول ابو علی سینا هر چیزی کمش داروست و متوسطش غذا و زیادش سم ...حتی محبت. شما گاهی نیاز هست محبت رو تبدیل به دارو کنید تا همسرتون برای درمان نیازهاش به سمتتون بیاد. زیادی خوبی کردنم تهش داستانه...یا خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند. در مجموع باید بگم قدر خودتون رو بدونید خانوم های خوب و با احساس و مهربون . همیشه خودتون رو بخاطر خوبی هاتون ستایش کنید و به خودتون هدیه بدین و برای قدر دانی شدن هیچوقت منتظر دیگران و بخصوص آقایون نمونید. سعی کنید خودتون رو از نظر عاطفی به حدی قوی و مستقل کنید که همسرتون بهتون نیاز داشته باشه و به بودن کنار شما افتخار کنه. البته ناز و نیازها و کرشمه های زنانه جای خودش لازمه و این هیچ ارتباطی با حس درونی شما نداره. شما باید از درون مستقل باشین ولی برای اینکه برای همسرتون جذابیت داشته باشید کمی خودتون رو آگاهانه وابسته نشون بدین. مساله بعد اینکه رابطه جنسی و عاطفی سالم لازمه بقای یه زندگی مشترک ایده آل هست. در شرایط کنونی که آقایون و پسرها خیلی هاشون در شرایط ازدواج نیستن سعی کنید توقعاتتون رو کمی پایین بیارید و با خونواده هاتون صحبت کنید تا با یه نامزدی رسمی امکان رفت و امد و شناخت بیشتر رو براتون فراهم کنند و بتونید تا مهیا شدن شرایط مالی و کاری همسرتون از با هم بودن تون بیشتر لذت ببرید. در دنیای امروز که خیلی از دخترها بدون هیچ قیدی چون از شرایط و خونواده خوب برای ازدواج برخوردار نیستن تن به روابط آزاد جنسی میدن و خیلی از پسرها و آقایون هم در این فضای باز به دلایل عدم اشتغال مناسب و تمکن مالی و هزینه های بالایی که خود شما خانومها و یا خونواده ها تون بهشون جهت انجام رسم و رسوم ازدواج تحمیل می کنید امکان ازدواج ندارند و به ناچار برای تامین نیازهای جنسی خود به رابطه با آن خانم و دخترهایی که به راحتی در دسترس هستند تن می دهند و متاسفانه از بسیاری از آسیب های بیماری های مقاربتی و تبعات نامناسب روحی آن هم بی نصیب نمی مانند. مردهایی که گمان می کنند در این روابط لذت بیشتر همراه با مسوولیت کمتر را تجربه خواهند کرد ولی برعکس دچار صدمات روحی جبران ناپذیری پس از ایجاد آن روابط ناسالم و بی ریشه خواهند شد. پس چه خوب که شما دختر خانوم های عزیز هم کمی از چارچوب های سختگیرانه دست بردارید و با اجازه خانواده در یک نامزدی رسمی وارد رابطه عمیقتری با نامزدتون بشین و نیازهای جنسی تون رو هم تا حدی ارضا کنید تا از زندگی و با هم بودنتون تا بهبود شرایط کاری و ...لذت ببرین. و بنظرم چه خوب که کارشناسان و روانشناسان عزیز هم به این مسایل بیشتر بپردازند. مسایلی که همیشه در کشور ما پرداختن به آن نوعی تابو بوده و متاسفانه این نیازها ریشه بسیاری از تعارض ها و ناکامی ها و خیانت ها در بین زن و شوهر ها و یا نامزدها هست.
نکته نهایی که بنظرم میاد داشتن تفکر و سیاست توی رابطه ست. یعنی قبل از انجام هر کاری کمی فکر کنید که آیا با انجام آن رفتار جذابتر خواهید شد یا نه و خودتون رو بجای طرف مقابل بگذارید اگر جذابتر می شوید آن کار را انجام دهید و گر نه نکنید. گریه کردن زیاد, خشونت و جیغ و فریاد کشیدن و سرزنش کردن و ایراد گرفتن و زیر سوال بردن و بازخواست کردن و شک کردن از صفات زننده ای برای یک خانوم هست هر چند این صفات برای یک مرد هم مطلوب نیست ولی برای یک زن بسیار زننده است ...شاید چون مردها به اندازه زن ها صبور و پرتحمل نیستند و تاب نمیارند. پس اگر چنین خصوصیاتی دارید حتما با شرکت در جلسات مشاوره ای با روانشناس یا مطالعه کتاب های روانشناختی و مراقبت از خود راه های کنترل خشم و هیجان های منفی و یا بدبینی و سؤظن رو بیاموزید. ریشه یابی این رفتارها خیلی میتونه در برطرف شدنشون موثر باشه . شاید اوایل کمی براتون سخت باشد ولی با کمی تمرین قادر خواهید بود از خودتون یک من قوی و شکست ناپذیر بسازید. 1 راه نوشتن درد دل ها و حرف هاتون هست...ترجیحا صفحه ای در تلگرام بنام دلنوشته های خودتون درست کنید و تمامی مشکلاتتون رو درش بنویسید . بعد با" مطالعه" یا "مشاوره" روش های مهار اون مشکلات رو یاد بگیرید و اونجا بنویسید و سپس عملا در رابطه تون از اون روش ها استفاده کنید. هر وقت که تونستید در حل مسایلتون از هرکدام از اون راه کارها استفاده کنید اون رو ستاره دار و لایک کنید و به خودتون در ازای هر موفقیت یک هدیه و پاداش بدین و اون روش رو برای خودتون نهایی کنید در زندگی بکار بگیرید و به دوستان تون هم بیاموزید. به این صورت شما به مرور زمان می تونیدتا حد زیادی بر خودتون مسلط بشین و عنان مدیریت رفتارهای خودتون رو بدست بگیرید. قدم اول در این راه خود آگاهی ست یعنی شناخت خود. اول نقاط ضعف و قوت خودتون رو شناسایی کنید و بر اساس همون ویژگی ها برای خودتون برنامه ریزی کنید. مطمن باشید که با یک برنامه ریزی متفکرانه و آگاهانه با کمی خلاقیت می تونید یک انسان خودباور و قوی از دیدگاه خودتون و یک همسر یا پارتنر جذاب برای همسر و یا نامزد تون باشید. با آرزوی موفقیت برای همه شما عزیزان. مطالبی که عرض کردم برگرفته از گوشه ای از مشاهدات و تجربیات شخصی ام در زندگی و تفکر در خصوص حل مسایل منطبق با دروس کنترل نقاط بحرانی یا haccp در مدیریت کنترل کیفی بود که در اینجا برای بالا بردن و حفظ کیفیت در رابطه مون می تونیم ازش استفاده کنیم ِ. همچنین با تشکر فراوان از استاد ارزشمندم خانوم نصری گرامی بخاطر فرصتی که در اختیار دوستان برای هم اندیشی و ارائه راهکار می گذارند که سعی می کنم اغلب ویدئوهاشون رو ببینم و دکتر علیرضا سلیمی ارجمند که استاد دانشگاه موفقیتم بودند که خیلی از این عزیزان آموختم.
در پایان به نظرم همگی با هم چه زن و چه مرد باید برای حل مشکلاتمون همکاری کنیم. چه خوب که در این سایت بخشی و فرصتی برای شنیدن صحبت های آقایون هم گذاشته بشه چون برای حل مساله در یک رابطه دوطرفه باید پارامترهای مربوط به آقایون رو هم بررسی کرد تا به یه برداشت و جمع بندی درست و کامل رسید. مطمنا آقایون در فضای مجازی خیلی می تونن در حل مسایل بهمون کمک کنند هر چند که با همسرشون توی رابطه همکاری نکنند و لجباز باشند ولی ما می تونیم از ظرفیت آقایون توانمند و متفکر و با تجربه هم برای حل این چالش ها و مسایل بهره ببریم.
با آرزوی خوشبختی برای تمامی زنان و مردان سرزمینم.

دوستتون دارم??????sh.h
1397/6/31 20:38  مدت زمان عضویت:2014 روز
0
من دو ساله ازدواج کردم و یه بچه دارم.
شوهرم با خانمی متاهل که دوتا بچه داره در ارتباطه,قبل از ازدواج با من هم با اون در ارتباط بوده,شاید بیشتر از ده بار دوستانه ازش خواستم ارتباطش رو با اون خانم قطع کنه ولی تا الان ادامه داره. میگه بذار زنگ یا پیام بده چکارش داری من فقط تو رو دوست دارم اون خانم فقط از حسادت و لجش اینکارو میکنه, با اینکه شماره تماس اون خانم توی لیست رد هست ولی هرروز به شوهرم زنگ میزنه و اکثر مواقع وقتی گوشی شوهرمو چک کردم دیدم بهش زنگ میزنه... من عاشق شوهرمم ولی نمیدونم با این مشکل چکلر کنم؟
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/7/1 11:18  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز ذکر نکرده اید که ارتباط انها تا چه مرحله ای است ایا همسر شما با او صحبت میکند یا خیر ایا او دوست ندارد که خانم به او زنگ بزند یا خیر .با توجه به صحبتهایی که داشتید پیشنهاد میکنم خط تلفن همراه همسرتان را عوض کنید و شما هم ارامش خود را حفظ نمایید و بدون هیچ گونه بی احترامی از همسرتان خواهش کنید که این کار را برای شما انجام دهند .به همسرتان محبت کنید و ارامش را به او هدیه دهید.
1397/3/30 13:40  مدت زمان عضویت:2151 روز
0
fereshte:
احساس خوشبختی؛
خوشبختی یه حس درونیه خودتو دوس داشته باشی احساس مفید بودن بکنی اعتماد به نفس و عزت نفس داشته باشی چند وقته که تقلا میکنم اما حس خوشبختی ندارم شاید معنی این اصطلاحات خوب نمیدونم نه در درونم حس خوش لختی دارم نه بیرونم.
مرد خوب؛
من با همسرم باعشق ازدواج کردم 6 سال طول کشید سختی زیاد کشیدیم من خیلی خسته شد بودم شاید برید بودم اما همسرم به امید انرژی انگیزه میداد بعد 6 سال ازدواج کردیم وقتی به هم رسیدیم حس پوچی داشتم تموم انرژی و هدفم به هم رسیدن بودن خوب الان رسبدم خوب که چه؟؟چبکار کنم؟؟سر کار رفتم کم کم هدف پیدا کردم دوبار اکتیو شدم زند سرحال
بعد مدتی فهمیدم همسرم باخانمی در ارتباط اون خانم 10 از همسرم بزرگتر بود پول خوب خرج میکرد نقطه ضعف همسرم تمام تلاششو میکرد من متوجه نشم خیلی بهم علاقه داشته خیلی دوسم داشت بگم بدام میمرد دروغ نگفتم اما من اون زمان خیلی اشتباه کردم هر بار حسی میکردم پی حسمو میگرد یه چیزی در میاورد که رفته اونو دید یه دعوا نه اصلا جنگ یه بارو دوبار ادامه داشت تا 3 سال کمرنگ میشد دوربار پرنگ میشد این بحثا جنگ خیلی بینمون فاصله انداخت خیلی سردی بی بندو باری بی مسولیتی برا همسرم اورد خیلی مساور رفتم همسرم کسیو قبول نداشتم تا جایی که تصمیم گرفت ازم جدا شه من بلاجبار رفتم خونه پدرم 5 ماهی بودم من رفتم متوجه شدم باردارم همسرم اومد پبشم با قرص سقط جنین نه تورو میخوام نه بچتو
زمان رفتو گذشت من به معنی واقعی له بود افسردگی رو هم رد کرده بودم من فقط مرگو میدیم ولاغیر تصمیم گرفتم بجنگم برا خودم برا زندگیم بچمو سقط نکردم اما بخاطر ضعف شدید بدنم حال افتزاح روحیم خودش سقط شد تغریبا بعد1 هفته بعد سقطم کار پیدا کردم رفتم سر کار کتاب میخونم کلاس میرفتم فقط خودمو به سمت جلو هول میداد اجاز نمیدادم کیب روحیمو خراب کنه همسرم تماس گرفت میخوام ببینمت من مازندارن خ نه پدرم بودم من خودم مشهد اکمدم دیدمش گفت تصمیم دار دوبار زندگی کنیم تو این مدتی که نبودم با اون خانوم زندگی کرد اما لذتی که با من میبرده نمیتونه با اون خانمه داشته باشه از لحاظ پول جیگاه اقتصادی اجتماعی میتونست ساپورت شه اما لذت نمیبره خواست کمک کنم که خانومه از زندگیش بره الان 2ماه نتوست کاری کنه بره من لرگشتم سر زندگیم اما دیگه ت جه محبت سابق و ندار همسرن ادم حیلی با محبت و مهربونی بود الان نه سرد و بی تفاوت شده اینکه حضور خانوم حس میکنم خیلی بهم میریرم نمیتونم خودمو کنترل کنم البته همسرم راضی نبود برگردم سر زندگی میخواست کامل خانومه از زندگیش بده بیرون بعد بی دقدقه با دوبار زندگی کنیم
همسرم لا جن چیزم مشکل داشت سعی کردم حل کنم تا جای موفقم بودم اما انگار به چشش نمیاد یعنی دیگه حرفی نیس که متوجه بشه
یکیش که مشکلات رفتاریشو به خانوادش نگم ازشون کمک نخوام
دوم .ارتباط اجتماعیم ضعیفه
سوم انتظار دار من سخنور باشم چهارم مدیریت داشته باشم پنجم پواساز باشم تلاشمو کردم خیلی کتاب خوندم اماتا زمانی که بی تفاوت نسبت به من نمی تونم خودم حودمو بخ جلو حل بدم سر خورد میشم الان نمیدونم واقعا میخواد چیکارکنه زندگی کنه یا نه من تغییراتو بخاطر اینکه همسرم منو بخواد دوس ندارم تغییرات بخاطر این میخوام احساس میکنم باور غلط زیار داشتم رفتار اشتباه زیادتر خواستم خودمو اصلاح کنم تو مسیر که اومدم دیدم دارم بر میگردن به زندگی اماا لان دوباره درارم در جا مبزنم اگه میشه بهم بگید چیکار کنم 29 سالمه اما از درون جس میکنم 90 سالمه انرژی و اکتیو بودنو ندارم
خوشبختی از نظر من روزای اول زندگیم
مرد خوب هم یعنی همسر با محبت مهربون که تو گذشته داشتم الان با یه دزد شریکم
1397/3/12 09:44  مدت زمان عضویت:2127 روز
0
سلام من خانمهستم که شوهرم بهم خیانت کرده حالمم خیلی بده نمیدونم چیکار کنم برام قسم خورده که دیگه همچین چیزی پیش نمیاد ولی من باور ندارم لطفا راهنمایم کنید من چیکار کنم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/3/12 10:05  مدت زمان عضویت:2309 روز
1
سلام دوست عزیز سعی کنید با استدلال و بر اساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خودداری کنید .بایداشتباهات خود و دیگران را ببخشیم هیچکدام از ما بی نقص نیستیم همسرتان را قلبا ببخشید تا علاقه اش دوباره در دلتان زنده شود خیلی وقتها این برخوردها از روی ندانم کاری است و در باطن قصد خیانت ندارد شاید شیطنت بچگانه است و وسوسه بوده است .دوست عزیز در یک رابطه دو طرف نباید همه تقصیرها را متوجه طرف مقابل بدانیم به برخورد و روابط خودت با همسرت بیشتر اهمییت بده و برای او بیشتر وقت بگذار شاید خودت زمینه را فراهم کردی یا خلایی دارد .علت این رفتار را پیدا کن با دانستن علت این ماجرا راحت تر میتوانی به او اعتماد کنی
1397/1/30 21:01  مدت زمان عضویت:2170 روز
-1
مشکلم رو کجا باید بفرستمو بنویسم؟
1397/1/28 00:02  مدت زمان عضویت:2173 روز
0
سلام خانم نصری واقعا حال خوبی ندارم و به طور اتفاقی باکانالتون آشناشدم
من و نامزدم زندگیمون متزلزله من بینهایت دوسش داره واونم میگفت دوسم داره ولی درگذر2سال و خرده ای هرچندیه وقت یه بارترکم میکنه و بعدیه مدت برمیگرده وازاونجایی که تحمل ندارم ازش جداشم بازم میپذیرمش
اوایل حرفای عاشقانه لحظه های رویایی روزای خوبی ولی چندوقته دریغ ازیه کلمه محبت امیز
یه هفته خوشحال و خوبه یه هفته هرچندروز یه بار خبرمو میگیره
با شنیدن ویس هاتون دلم داره اتیش میگیره
که بلدنیستم روزامو درست کنم و همسرمو خوب کنم
هرروز دلهره دارم که امروز باز بزاره بره دوهفته نباشه یا باز اخلاقش بد بشه
شدم یه دخترافسرده که فقط توخونه ام و گریه میکنم
خواهش میکنم کمکم کنید
من نمیخوام از همسرم طلاق بگیرم
بااینکه هرروز عروسی مونو عقب میندازه
نمیدونم واقعا باورکنم بعم علاقه منده یانه
از همه زندگی خسته شدم ولی بازم دارم زندگی میکنم چون بینهایت دوسش دارم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/28 07:10  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز دوست داشتن شما به تنهایی کافی نیست شما جایگاهتان را در این رابطه مشخص کنید حتما ازیکی از بزرگان اقوامتون کمک بگیرید که اکر تمایلی به بودن با شما ندارند را بگویند در غیر این صورت این رفتارشان را ترک کنند.
1397/1/27 19:06  مدت زمان عضویت:2173 روز
0
سلام پریسا عزیز و دوس داشتنی. درست وقتی با شما آشنا شدم که همسرم بعد از 10 سال زندگی مشترک دست روم بلند کرد و قلبم واقعا شکسته شده. حقیقتش اینه که من خانمی با قد 147 سانت و همسرم 175 سانت هستش و ایشون اصلا از این قضیه راضی نیستند و من می بینم که وقتی در جمع دوستان و .. کنارشون قرار میگیرم خودشون رو خمیده میکنند و از این بابت رنج میبره و اصلا بمحض دیدن هیکل و اندام من متحول و خشمگین میشه و .... این مشکل من برای همیشه حل نشدنیه و با مشخص کردن هدف و یا توکل به خدا چیزی درست نمیشه . فقط باید در درون خودمون این رنج و بریزیم و در واقع یه جوری خفه شیم. چکار کنم و راه درمان چیست . من به همسر و فرزندانم عشق می ورزم و با عشق زندگی میکنم اما مهمترین دغدغه ما همین کوتاهی بیش از حد قدمه. حتی خودش گفت من تو رو قبل از ازدواج متر که نکرده بودم و نمیدونستم تو انقدر کوتاهی و .... تو رو خدا بگین چکار کنم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/28 07:06  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلتم دوست عزیز ایشون باید قبل از ازدواج اگاهانه و دقیق نگاه میکردند .به اجبار که ازدواج نکردند بهتر به همراه همسرتان به یک مشاور مراجع کنید .
1397/1/25 22:33  مدت زمان عضویت:2175 روز
0
سلام شوهر من ,بدبین شکاک و بددهنه.تهمت ناموسی میزنه.خسته شدم.5 ساله.بدون رضایت خانواده ازدواج کردم.مشکلات زیادی تحمل کردم.میشینه خونه وداعم تهمت میزنه و فحشهای زشت میده.چکار کنم؟خسته شدم.جرات ندارم حامله بشم.میخوام طلاق بگیرم.توروخدا چکار کنم؟؟
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/26 07:37  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز طلاق اخرین راه است و راه مناسبی نیست .بهتر است از یک بزرگتر کمک گرفته و یا به یک مشاور مراجع کنید.
1397/1/12 21:05  مدت زمان عضویت:2188 روز
0
باسلام
ضمن تبريك سال جديد من 73 سال كه ازدواج كردم پسر ودختر 74 و79ساله دارم شوهرم خودش منو خواست هيچ اجباري نبود حتي ميگفت اگه اين ازدواج سر نگيره خود كشي ميكنه من فك ميكردم خوشبخترين زن روي زمينم توي اين 73 سال زندگي مشترك 73 بار به من كلمه عاشقانه نگفته هر اخلاق رذيلي كه ميشناسين داره از دروغگوئي تا خيانت حقه بازي بد جنسي خساست محبتش به زناي هرزه ومادر خواهرش بيشتره اونارو بيشتر از من دوست داره پيش خانوادش منو تحقير ميكنه غرورمو له ميكنه شخصيتمو لگد مال ميكنه پيش اونا بهم تعرض ميكنه چپ و راست كتكم ميزنه وسالي به 87 ماه ازم قهره ازم جدا ميخوابه ايا چنين مردي حال نرمالي داره توي خونش زندانيم اونم زندانبان يه دختر كم توان هم براش نگهداري ميكنم خلاصه قدرمو نمي دونه خانم پريسا نصري شما تو فايلتون حرف دل منو گفتين من از اين مدل زندگي خسته شدم توي خونش كلفتي بيش نيستم لطفاً منو راهنمائي كنين وراهكاري برام نشون بدين ممنونم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/19 19:16  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز شما سعی کنید دوستانه با همسسرتان صحبت کنید و از او بخواهید که علت این کارهایش را برای شما توضیح دهد اگر خودتان نمیتوانید صحبت کنید از یکی از بزرگترهای فامیل کمک بگیرید یا از یک مشاور .شاید دلیلی برای این کارهایش داشته باشد یا حتی اینکه خودش متوجه نباشد که چه میکند.
1397/1/4 02:43  مدت زمان عضویت:2197 روز
0
سلام پریساجون من یکساله باآقایی آشناشدم
برای اینکه بیشترهموبشناسیم یک جلسه خانوادشون اومدن خاستگاری ودیگه خبری نشد ومن هرروزبه این فکرمیکنم که نکنه بهم خیانت کنه تاکجامیخوام ادامه بدم نکنه نشه و.....
خیلی بهم احترام میزاره خیلی پسرخوبیه حتی تواوج عصبانیت به من حرفی نمیزنه که ناراحت بشم
من چیکارکنم خیلی نگرانم ازاین رابطه فقط مامان وبرادرم خبردارن
پاسخ ها
- مشاور سایت
1397/1/19 17:59  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز شما میتوانید دوستانه با این اقا صحبت کنید و از او بخواهید که جایگاهتان را در این رابطه مشخص کند .اگر هدف ایشون ازدواج است باید اقدامی کند در غیر این صورت ادامه دادن به این رابطه اشتباه است
1396/12/10 12:54  مدت زمان عضویت:2219 روز
0
من دختری 25ساله هستم لیسانس معماری دارم ورزشکارم تافل زبان انگلیسی دارم از نظر ظاهری هم وضعیت خوبی دارم
اما
مردای ایرانی نگاهشون به تمام دختر ها یکی هست
در حال حاضر باید برای داشتن همسر توی روابط دوستی بری و ارتباط های نزدیک برقرار کنی والا عقب مونده حساب میشی
نگران اینده ام
پدرم وضع مالی خوبی داره اما کمک بزرگی به من نمیکنه بارها دنبال کار رفتم اما پیدا نکردم مرد ایده ال هم که دیگه هیچی ...
تو زندگیم دو نفر رو خواستم که هر دو خوب بودن اول خانوادشون کاملا موافق بودن اما بعد مخالف مخالف شدن اونم بی دلیل
اولی مهاجرت کرد نفر دوم هم همچنان خانوادش مخالفن خودش بارها بهم خیانت کرده و برگشته و میگه که قدرمو بهتر میدونه الان
احساس میکنم لیاقتم بیشتر از این رابطست
از نظر وضع مالی وضعیت خوبی نداره خانوادش هم که اصلا حمایتش نمیکنن بهش گفتم چیزی نمیخوام توقع بزرگی ندارم یه عقد مختصر اما میبینم از پس همون هم بر نمیاد
بخدا خسته شدم مگه ما زنا چی میخوایم چرا مردا نمیفهمن که ما میتونستیم انتخاب بهتر داشته باشیم اگر اونا رو انتخاب کردیم به جای قدر دونستن خیانت میکنن
پریسا جون زندگی پدر و مادرم هم خوب نیست
دنبال راه فرار عاقلانه ام میخوام درست زندگی کنم اما نمیشه
همه میگن دعا داری جادوت کردن بختتو بستن ولی من به این چیزا اعتقادی نذارم بخدا دیگه دارم میبرم از زندگی هیچ امید و انگیزه ای ندارم
پاسخ ها
- مشاور سایت
1396/12/13 09:17  مدت زمان عضویت:2309 روز
0
سلام دوست عزیز شما خیلی زود ناامید شدی شما از لحاظ سنی خیلی زمان داری که ازدواج کنی .سعی کن اطلاعاتت را بالا ببری و شروع به کار کنی و در اجتماع قرار بگیری فریب افرادی را که گفتی را نخور .با شرایطی که گفتی اگر کمی صبر کنی همسر ایده الت هم به سراغت خواهد امد
1396/12/8 10:01  مدت زمان عضویت:2222 روز
0
سلام پریسا جون من 7ساله ازدواج کردم شوهرم فوق العاده بددهن هست وجلو خانوادش اخلاقش عوض میشه بامن طرز برخوردش 360 درجه میچرخه
1396/12/8 05:43  مدت زمان عضویت:2222 روز
0
سلام
یه ضرب المثلی هست که درخت میگه دسته تبر از جنس خودمونه.تا وقتی زن ها یاد نگیرن تو زندگی هم وارد بشن و مرد زن دار و محل نذارن هیچ وقت زندگی ها رنگ عشق نمیگیرن . وقتی دختر 18 ساله به راحتی سوار ماشین میشه بنیاد خیلی از زندگی ها سست میشه.
برنامه های مرتبط