برای دریافت راهکارها روی لینک زیر کلیک کنید
هزار راه نرفته؟
قسمت اول: منشا مشکلات و رنج های مشترک اغلب زنان و دختران ایرانی
در این ویدئو در رابطه ی اینکه چرا هر روز در ارتباطاتتان دچار ضعف بیشتر می شوید، صحبت میکنم.
در این ویدئو (قسمت اول) می خواهم اگر تجربه مشابهی همچون ضعیف شدن ارتباط تون دارید در همین ویدئو برایمان درج کنید و تجربیاتتون رو برام بنویسید.
در ویدئوهای بعدی نسبت به راهکارهایی برای رفع این مشکلات و نگرانی ها برایتان صحبت کنم.
پنج سال پیش به صورت سنتی نامزد کردم و چهار ساله ازدواج کردم همون موقع نامزدی مون تقریبا متوجه شدم که همسرم یکم خسیسه و کارش انقد زیاده که فقط خستگیشو برای من میاره. درامدشم خیییلیی خوبه. خانوادم گفتن ازدواج کنی حل میشه ولی نشد... من خودمم مهندسی مکانیک تموم کردم استخدامی چیزی هم نبود برام هر کاری هم خواستم بکنم نزاش گفت برام افت داره مگه اینکه استخدام بشی. الان یه بچه دوساله هم دارم. ولی تو این چن سال هر کاری کردم نتونستم این مشکل خسیس بودنشو حل کنم. هر بار یه قولی میده که از این ماه بهت حقوق میدم و .. ولی با اینکه من یه ماه حرفی از پول نمیزنم تا اخر ماه بیاد، اخر ماهم یه برنامه ای درمیاره و چن روز قهر میشیم و بازم حقوق و پولی به من نمیده. خودشم جلوی خونوادم و ... میگه تو بخوای فلان کار و شروع کنی انقد درامد خواهی داشت من بیشتر از اون میدم بشین تو خونه. منم قبول میکنم ولی نمیده. قبول هم که نکنم کلی ناراحت میشه و مشاجره و... همه هم فک میکنن من بخلیم که فلان چیزو نمیخرم برا خونه و خودم... ویتیم به خودش میگم میگه خوب چن وقت پیش 200 تومن داده بودم میخردی دیگه درصورتی که اون پولو یه ماه پیش برا کلاس بچه داده بوده و...
لااقل وقت نداره بشینیم راحت چن کلام حرف بزنیم و دل منو بدس بیاره، وقت هم داشته باشه حوصله حرف زدم با منو نداره. فقط با گوشی و فوتبال و... خودوادش جوری بارش اوردن کا فقط به فکر درامد و کارشه. عین باباش که زنارو ناقص میدونه و همین رفتارا رو با همسرش داره. و چون همسر منم با پدرش کار میکنه هر روز این رفتارا براش دیکته میشه. نمیدونم چیکار کنم به خدا. دوستم ندارم زندگیمو خراب کنم. به نظرتون چیکار کنم؟؟؟
ببخشید طولانی شد
مثلا یه خانمی یه چیزی میگه میگه اون راست میگه دیگه اما اگه من همون حرف رو بزنم میگه اشتباه میگی..
اصلا ما هرچی به خانواده ی شوهرم خدمت میکنیم چون شوهر من بزرگتر همه ی بارها شون رو دوش ماست مثلا خواه شوهرم مریض بود شوهرم دکتر برد یکسال ونیم تو جاده ی تهران اسیر بود یک سال هم پدر شوهر مریض بود اون رو میبرد دکتر ماهم که همگام با شوهرم بودیم اما یه برادر داره اصلا خودش رو میزنه به اون راه عوضش انقدر بهش احترام میکنن به زنش به بچه هاش اما اصلا به ما اعتنایی نمیکنن به خودشون نمیارن که ما اون همه بهشون زحمت کشیدیم.
شوهرم هم انگار نه انگار که من و خانواده ام براش اون همه زحمت کشیدیم.چون وقتی شوهرم میره دنبال کارهای خانواده اش بابام یا خانواده من همه ی کارهای مارو میکنن.
سه تا جاری دارم وقتی ناراحتم میکنن که یکیش خیلی ناراحتم میکنه به شوهرم میگم میگه اونا از تو بهترن.به نظر شما من چیکار کنم.
ممنون میشم راهنماییم کنید.
هرچند ذره ای از مشکلاتم بود.
من یه خانم مجرد 35 ساله ام اما از 15 سالگی کار کردم و از لحاظ مالی مستقل بودم
الان با شوهرخواهرم توی دفتر املاک شریک هستم که 35 درصد از درآمد و هزینه های مغازه مال منه
مدرک تحصیلی من کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسیه و دو سال فارغ اتحصیل شدم و مدرک تحصیلی مدیر دفتر که شوهرخواهرم هست دیپلمه
اگر توی دفتر میخوام نظر بدم یا اعتراضی بکنم سریع با لحن تند یا مغرورانه ای صحبتهام قطع میشه یا بعدش کنایه ها و متلک ها شروع میشه
تا نظر میدم میگن بعله دیگه شما تحصیل کرده این و دانشگاه رفتین و شما بهتر میفهمین
جلوی مشتری هم جوابم و اینجوری میدن : خانم فلانی شما اجازه بدین من خودم هستم
یا اینکه : شما هنوز به قانون و مقرارت آشنا نیستین و نمیدونین چی به چیه
از وقتی اومدم دفترشون بخاطر پشتکار و ایده هام کار دفتر خیلی بهتر شده و مشتری های زیادی دفترمون میان و توی سایتها اسم و رسم دار شدیم
خیلی از مشتریها از پشتکار و برنامه هام تعریف کردن اما ایشون بجای تشکر یا تایید فقط گفتن که ایده مدیر دفتر بوده که یه خانم و بیارن به محیط کار برای راحت بودن مشتریها
با این حالی که گاهی اوقات دلسرد و نا امید میشم اما باز روی ذهن و روانم کار میکنم که نباید خسته بشی چون هنوز به موفقیتی که میخوای نرسیدی
مدیر دفترمون آقایی هستن که براشون خانمها یه تعداد ضعیفه هستن که عقلشون کامل نیست و نمیتونن در امور بازار و دخل و خرج و غیره مدیریت کنن
خیلی جاها به خاطر اعتراضم واسه حرکت اشتباهشون تحقیر شدم اما دیدم ادامه دانش به قیمت تلخ شدن زندگی خواهرمه
اگر سهمم و پس از هر قرارداد خواستم همیشه دعوا شده یا بحث بوده
به من میگن که من نمیتونم پولم و پس انداز کنم و وقتی که مقدار خوبی شد بهم یک جا برمیگردونن
اما من سابقه این کارشون و دادم که بعدش اینقدر پرداختش سخته که یا من باید قیدش و بزنم یا ایشون منت میکنه که خودم خودم و بدهکار کردم بهتون
امروز هم جلوی مشتری وقتی داشتم نظرم و میدادم تحقیرم کردن که من هیچی از قانون نمیدونم و من هم در جوابشونگفتم من هرچقدر میدونم یا نه اما به اندازه 35 درصدم اجازه نظر دادن دارم چون شریک کاری ام
ایشون هروقت از دست هرکی توی معاملات یا دفتر عصبانی میشه سر من که همکار و شریکم خالی میکنه و وقتی از دست من عصبانی میشه سر خواهرم و بچه هاش
با وجود اینکه کلی برنامه داشتم برای پیشرفت بیشتر کارمون اما خسته شدم از این حرفها و تحقیرها و حرکات تکراری و گفتم همه حسابهام و تسویه کنن و برم بیرون
میگین چکار کنم الان؟
به نظرتون ادامه دادن توی همچین شرایطی درسته؟
میدونم اگر هم برنگردم سر کار بازهم سرکوفتش سر خواهرم هست
اگر برگردم باید اینجور تحقیرها و بی عدالتی هارو تحمل کنم
به دفتر دیگه ای هم اعتماد ندارم چون محیط کار املاک برای یه خانمی مثل من امن نیست
از یه طرف هم 4 سال اینجا زحمت کشیدم و براش کلی برنامه چیدم
به نظرتون چکار کنم؟ کار درست چیه؟
هیچکی حاضر نیست به قیمت بی ارزش شدن و تحقیر شدن و خوردشدن شخصیتش پول دربیاره
آیه کار درستیه که بخاطر اینکه کار و کامل یاد بگیرم و تا زمانی که نتونستم مستقل کار کنم توی دفتر بمونم و این تبعیض بین زن و مرد و این تحقیرهارو تحمل کنم؟
ممنون میشم راهنماییم کنید
با آرزوی موفقیت روز افزون شما و تیمتون
از شما ممنونم که به عنوان یک بانوی ایرانی تلاش می کنید به بانوان ایرانی کمک کنید خودشون وتوانایی هاشونو پیدا کنن ودر جایگاهی که لایق هربانوی ایرانی که در نجابت مهرورزی خلاقیت، گل سرسبد دنیاست قرار بگیرند.من پیام خیلی از عزیزان رو خوندم ومتاسف میشم برای مشکلاتی که در خانه هر ایرانی باشه ..چون همه ما عضوهای یک پیکریم ویقینا چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوهارا نماند قرار..وچقدر در زمانه ای که عوامل خارجی تاثیر گزار بسیاری وجود داره که راهکارهای مفید واصولی رو می تونه تحت الشعاع قرار بده مشاوره دادن کار سختیه..زندگی ها تبدیل شده به کلافهای سردرگمی که حتی مشاورین رو دچار تردیدها ودوراهی های مشاوره ای می کنه.خدا قوت می گم به تمام کسانی که با تمام سختی کار اما ناامید نمیشن وسعی دارن هرکسی به سهم خودش گوشه ای ازین نابسامانی روحی وروانی رو که دامنگیر بیشتر هم وطنانمون شده سروسامانی بده ...وانرژی مثبت می فرستم سمت تمام عزیزانی که سعی درحل مشکلاتشون دارن تا هرچه زودتر راهکارها اثرگزارباشه وزندگی هر ایرانی پرازعشق وفاداری ولذت باشه وصدای خنده هم وطنانم به هفت آسمان برسد.آمین
ممنون از ویدئوی بسیار خوب شما
راستش خیلی ازین حرفهاتون توی زندگی من و خواهرم وجود داره
من سه سال از خواهرم کوچکترم و ازدواج نکردم
با شوهر خواهرم توی دفتر املاک همکار هستم و از وقتی که همکار شدیم مشکلات دفتر به خونواده ها هم کشیده شده
من جرات ندارم یه نظر خلاف نظر دامادمون که مدیر دفتره بدم
جرات ندارم به کار اشتباهش اعتراض کنم
جرات ندارم حقوقم و سروقت بگیرم که شاکی میشه باید صبر کنم هر وقت خودش پول داره خورد خورد بهم بده
وقتی میگم چرا یک جا حقوقم و نمیدین که منم از پولم چیزی بفهمم میگه شما بلد نیستی پولتو نگه داری و من برات پس انداز میکنم
اما دیگران که ازش سود پول میگیرن خیلی راحت هروقت بخوان میان یه مقدار از پولشون و پس میگیرن
وقتی اعتراضهای من شدیدتر شد تصمیم گرفت من و توی 35 درصد از درآمد و هزینه ها شریک کنه
منم خیلی راضی تر بودم چون قرار بود به محض دریافت کمیسیون درصد من و بهم بده
اما باز هم همون اوضاع ادامه داشت
منم بخاطر اینکه توی خونه با خواهرم و بچه هاش سروصدا نکنه و سر اونا خالی نکنه خیلی پاپیچ نمیشدم
اما حالا جوری شده که به خودش اجازه میده جلوی مشتریها باهام بد حرف بزنه یا حرفم و قطع کنه یا با گفتن اینکه من سرم از معاملات درنمیاد تحقیرم کنه
چندین بار باهام این کار و کرد ولی اون موقع چون حقوق میگرفتم و شریک نبودم فقط گریه میکردم و اعتراض میکردم
اما این بار جلوی مشتری در جوابش گفتم منم 35 درصد از معامله رو سهیمم پس حق اظهار نظر به اندازه درصد خودم و دارم